عزیزان لطف کنید این دفعه هم بفرمایید ” برهوت “ یعنی چی؟(قول میدم،قول میدم این آخریش باشه!)
آخی طفلی.خیلی سعی میکنه منو به همون روال قبلی برگردونه(بماند که یه کوچولو هم موفق بوده)ولی من کلاً خیلی آدم بی لیاقتی هستم و تا حسم نکشه هیچ کاری نمیتونم انجام بدم.
جالبه.جدی میگم.(کاش این جمله رو سر جاش میگفتم.نه اینجا !!!!!)
کجایی؟؟
میخوام برم.

خیلی شیک تصادف کردم.فکرشو بکن،یه سرهنگ پا شه بیاد برای کروکی کشیدن،و در حالیکه در بدر دنبال آثار جرم میگرده، میگه:خب خانم با چی تصادف کردین؟اونوقت مجبوری به طرز احمقانه ای لبخند بزنی و بگی:با هشت طبقه جعبه نوشابه....
من نقاشی و خط و سه تار و بقیه موارد بسم نبود،قراره سر جلسه های انجمن شعر و شاعری و نقد شعر هم برم.مامانی میگه:تو هیچ وقت هیچی نمیشی،بسکه از این شاخه به اون شاخه میپری. تو بگو،حرف حساب جواب داره؟نداره دیگه.
میدونی،همه چی به طرز مسخره ای عادی و راکده.
راستی “ هبوط ” یعنی “بیابان” ؟؟اگه کسی میدونه،لطفاَ بگه.

با توجه به استقبال گسترده ای!!!!!!!!که از این برفا شد،از برداشتنشون تا مدتی منصرف شدم و میخوام سر شماری کنم ببینم چند نفر دیگه قراره بیان از این برفا استقبال گسترده!!!!!!!!!بکنن.
-----------------------------
ببخشید،ولی لطفاً دیگه بقیه اش رو نخونین.
ببین،تو خیلی دختر بیشعور خیلیِ بیشعوری هستی که درس نمیخونی،پروژه ات رو تکمیل نمیکنی و همش تمرین خط و سه تار میکنی.فهمیدی؟خیلی بیشعوری.بی شعووووووووووووووووووووررررررررررررررر....

رنگ رژ هایی رو که تازگی ها مد شده دیدی؟دقیقاَ یاد عروسهای دهاتی میوفتم(گفتم دهاتی،نه ایلیاتی و عشایری و هر چیز دیگه!)
مرغ همه ی آقایان فقط‎ یک پا دارد.بابایی قراره به یک مسافرت مهم بره.بر اساس اطلاعات کسب شده هوا هر سه جایی که قراره بره،بسیار سرده و شب تا صبح و صبح تا شب،همش برف میاد.هر چی به این پدر گرامی میگیم:پدر جان این بارانی مناسب شرایط جویی اونجا نیست،سرما میخورید ها.به خرج مبارکشان نمیره که نمیره.تازه میگه که واکسن یه چیزی مهم(مگه من حالا اسمش یادم میمونه!!) بهشون زدن،عمرا سرما بخورن!!!(پناه بر خدا!!!!)
این نیم وجب بچه رسماً منو سر کار گذاشته!(همچین میگم بچه که ملت فکر میکنن لابد شیش سالشه!نمیدونن که زن داره،بچه هم داره!!)
فوق خوندنم رو به طرز احمقانه ای کنار گذاشتم.بسکه ابله تشریف دارم.(پروردگارا در این ماه مبارک یه عقلی هم به ما بده،صواب داره به خدا)
مدتی بود این مدلی نوشتنم از سرم پریده بود...
هی هی،به شدت حوصله ات رو ندارم،حالا حتماً باید به روت بیارم که بری پی کارت!!!
کاری رو که سفارش انجامش رو قبلاً نگرفته باشن،همین میشه دیگه.طرف هر روز برات یه بامبولی تازه در میاره.دیگه دارم کم کم به این نقطه میرسم که:گور باباش!
دیگه داره کفرمو در میاره ها!نه خودت بگو،تا کی آدم میتونه ادای سیب زمینی ها رو در بیاره؟!!!
هیچ چیز دردناک تر از این نیست که آدم آب گلدون نازنینش رو روی دفتر خط نازنین ترش خالی کنه!
یک مدتی بود که اینقدر پر حرفی نکرده بودم!
آدم از روی بیکاری چه کارا که نمیکنه(همین برفا رو میگم!)حالا یه امشبه رو باشن فردا برشون میدارم.

انگشتم رفته لای در و بعد از گذشت 12 ساعت،هنوزم بد جور درد میکنه.دست چپم هم کشیده شده به کابینت و یه خراش حسابی برداشته.خواهر محترم هم حین یه شوخی خیلی جدی،لطف فرموندن و چنان پنجولی روی پای من کشیدن که یکی ندونه فکر میکنه گربه افتاده بوده به جونم.در حین بازی کردن با پری ،فسقلی وقتی بغلش کرده بودم صندل مامانشون رو ول کردن رو انگشت شستم و الان یه خون مردگی مسخره زیر ناخونم بوجود اومده،به جون خودم توی این یکی بی تقصیرم،اومدم جورابم رو بپوشم دیدم پوست و گوشت اون یکی شست پام کنارش اویزونه.(به نظرت تا همین جا کافی نیست!!!!)

صبح پروژه،ظهر پروژه،عصر پروژه،شب پروژه،نصف شب پروژه...بالاخره نتیجه داد.امروز دفاع داشتم.در اینجا جا داره از تمام کسانی که من را در به اتمام رساندن این پروژه همراهی کردن(بخصوص کدهای جاوا اسکریپت،که موجب کف کردگی مفرط شده بودن)کمال تشکر رو داشته باشم.