عجب روز عجیبی!!!یک عالمه احساس های متفاوت مخلوط!یه عالمه احساس!!!!!!یه عالمه!! 

 

 

پیوست:ولی همه ی اینا دلیل نمیشه همچنان از حسادت خفه نشم! 

پیوست دوم:اصلا دلم نمی خواد بندازمش دور،اما اگه همچنان بخواد حس حسادتمو قلقلک بده،خب منم حوصله ام سر میره دیگه نهایتا!!اونوقت باید بندازمش دور!حیف واقعا!

کنون است که از حسادت خفه شویم! 

 

پیوست:اعتراف می کنم آدم حسودیم،اما فقط در یه مورد! 

پیوست دوم:شرمنده،موردش بسیار خصوصیه!

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو می بره

کوچه به کوچه

باغ انگوری

باغ آلوچه

دره به دره

صحرا به صحرا

اونجا که شبا

پشت بیشه ها

یه پری میاد

ترسون و لرزون

پاشو می ذاره

تو آب چشمه

شونه می کنه

موی پریشون.

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو می بره،

ته اون دره

اونجا که شبا

یکه و تنها

تک درخت بید،

شاد و پر امید

می کنه به ناز

دستشو دراز

که یه ستاره

بچکه مثل

یه چیکه بارون

به جای میوه اش

سر یه شاخش

بشه آویزون.

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو می بره

از توی زندون

مثل شبپره

با خودش بیرون...

آخرش یه شب

ماه میاد بیرون

از سر اون کوه

بالای دره

روی این میدون

ماه میشه خندون

یه شب ماه میاد! 

 

 

پیوست:بزک نمیر،بهار میاد! 

 

اکنون گرفتیم که بیهده رنج برداشتن تیک نظر خواهی را بر خود می دادیم!

پیوست:خندیدیم به ریش مبارکمان!

بی خیال کلا!

نمی دانیم حال انسان از این گندتر هم می شود آیا؟!!!!!!

ح 

د 

س 

م 

د 

ر 

س 

ت 

ب 

و 

د 

ک 

ه 

آ 

د 

م 

ن 

م 

ی 

ش 

و 

د 

.

ما رو باش فکر کردیم فقط خودمونیم که اخلاق سگمون مثل ابر بهاری بارندگی می کنه!نگو ملت فوق تخصص اینکار رو دارن!!!!یه لحظه اخلاق پاچه گیریشون شامل حالمون میشه،لحظه بعد داره از سر و کولت بالا میره و شوخی میکنه! 

پیوست:واقعیت سگ اخلاقی ما هم اینطوریه که زبون درازمون،واسه دوران نقاهتمونه!!!

پیوست دوم:کلا یه مشت آدم نامتعادل تو این خوابگاه جمع شدن!!

بسیار مفتخریم به سر کار نهادن استاد عزیزمان،به گونه ای که حالا حالاها روحشان مطلع نخواهد گردید!

 

پیوست:در کمال صحت و سقم و سلامت مغز،رسما و علنا با زبان درازمان به اطرافیان می تازیم!!!! 

پیوست دوم:عکس العمل جدیدمان است!!!!

ر 

ن 

ج 

ع 

ا 

ش 

ق  

ب 

ه  

س 

ر 

م 

ب 

ا 

ر 

ا 

ن  

ش 

د 

پیوست:شاعر ردیف شعر را به اشتباه سراییده بود که "دچار" اصلاح شد.

بر پیکره ی سپید کاغذ،با خطی خوش نوشتیم:انتقال سیگنال ولتاژی مشکلات زیادی را به همراه دارد!!!

 

ما همچنان برای خودمان خوشیم و بلاگ آپ می کنیم!

پیوست:سر خوشی تا به چه حد!!!!!

بارون خوبه،اما نه وقتی که خرید داری! 

 

پیوست:ما رو باش به خیال خودمون گفتیم وقتی از این بلاگ دل کندیم می ریم یه بلاگ می زنیم به اسم دختر نارنج و ترنج،اسم خودمون رو هم می ذاریم ترنج بانو!!!!تو این زندگی بارونی احمقانه ،اینم  بالای بقیه!! 

  

پیوست دوم:حالا یه روز حسش اومد میام تعریف می کنم که چرا هم اتاقی اسم دختر نارنج و ترنج رو روم گذاشت و وقتی می خواد لجمو در بیاره به این اسم صدام میکنه!!

 

پیوست سوم:عمرا حسش بیاد!

ر

و

ن

د

ه

و

د

ر

م

و

ن

د

ه

.

.

.