یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو می ذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون.
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره،
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید،
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مثل
یه چیکه بارون
به جای میوه اش
سر یه شاخش
بشه آویزون.
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
از توی زندون
مثل شبپره
با خودش بیرون...
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
ماه میشه خندون
یه شب ماه میاد!
پیوست:بزک نمیر،بهار میاد!
ما رو باش فکر کردیم فقط خودمونیم که اخلاق سگمون مثل ابر بهاری بارندگی می کنه!نگو ملت فوق تخصص اینکار رو دارن!!!!یه لحظه اخلاق پاچه گیریشون شامل حالمون میشه،لحظه بعد داره از سر و کولت بالا میره و شوخی میکنه!
پیوست:واقعیت سگ اخلاقی ما هم اینطوریه که زبون درازمون،واسه دوران نقاهتمونه!!!
پیوست دوم:کلا یه مشت آدم نامتعادل تو این خوابگاه جمع شدن!!
بارون خوبه،اما نه وقتی که خرید داری!
پیوست:ما رو باش به خیال خودمون گفتیم وقتی از این بلاگ دل کندیم می ریم یه بلاگ می زنیم به اسم دختر نارنج و ترنج،اسم خودمون رو هم می ذاریم ترنج بانو!!!!تو این زندگی بارونی احمقانه ،اینم بالای بقیه!!
پیوست دوم:حالا یه روز حسش اومد میام تعریف می کنم که چرا هم اتاقی اسم دختر نارنج و ترنج رو روم گذاشت و وقتی می خواد لجمو در بیاره به این اسم صدام میکنه!!
پیوست سوم:عمرا حسش بیاد!