این آهنگ ، من را یاد تو می اندازد :)
پیوست: یقینا عنوان با محتوای پست ربط دارد، اما حوصله ی توضیح نیست.
همین جوری خوشگل بودی، کور هم شدی! خداییش خودت بگو، تو رو کجای دلم بذارم؟!!!
رفتم دریا، گذاشتم شن و ماسه و آب دریا، بره لابلای انگشتای پام. گذاشتم آرامششون رو بریزن توی انگشتای دستم. با ماسه ها، سنگا و صدفا بازی کردم. واسه پرنده های دریایی دست تکون دادم. باد ملایم، بوی دریا، اومد وول خورد لابلای مو هام. نمِ بارون نشست روی صورتم. یه لبخند شدم. یه لبخند بزرگ...
پیوست: با جیغ و ویق و سر و صدا و زور بازو، برم گردوندند! من باز دلم دریا می خواد.
این پروپوزال و تز و پروژه و ایده و نوآوری و کوفت و زهرمار، بد جوری روی اعصاب داره یورتمه می ره لعنتی. و اخلاق من که بد رقم سگ شده، و اطرافیانم که بد جوری بی حوصله شدن، و الان که باید ناز منو بکشن و اقلا از من حمایت روحی کنن، یه سوهان برداشتن و هی میکشن به مرز آستانه ی تحملی منو، هی دیواره شو کوتاه می کنن. منم که حوصله ی هیچیو ندارم، می ذارم به کاراشون برسن!!!!!!! فوق فوقش در میام می گم: برو خونتون، این دیوار صاحاب داره.