براى ثبت در تاریخ

خوشحالم! 

خوشحالم!

خوشحالم!

بالاخره یه راه در رو!

من به خودم قول داده ام که دوام بیاورم. قول داده ام که زنده بمانم. قول داده ام که 




خوابم میاد!! من هیچ قولى به هیچ کس ندادم!

چقدر چقدر چقدر حالم بده. و چقدر چقدر چقدر از شرایط موجود متنفرم. 

آدم باید شبِ روز تعطیل یک عدد قرص خواب بخورد، و بر خلاف عادتش تا لنگ ظهر - منظور ساعت ٩ صبح است- بخوابد. بعد موزیک لایت بگذارد و وسط آشپزخانه بساط گل و گلکارى علم کند! نوازششان کند، ببوسدشان، وقت شد گلدانشان را عوض کند، خاک برگ بریزد پایشان، دوباره نوازششان کند، ببوسدشان، بگذارد سر جایشان. مدیونید اگر فکر کنید بهتر است ریخت و پاش هاى خاک آلوده ى وسط آشپزخانه را باید جمع کند. نباید. باید صبحانه مفصلش را بر دارد ببرد جلوى ماهواره. با دل صبر صبحانه بخورد و دنبال کانال اسپانیایى بگردد، بعد هى فکر کند که این الان ایتالیایى است یا اسپانیایى؟! هات چاکلتش را مزه مزه کند، ابرویش را بالا بیندازد، و بعد از تجزیه تحلیل عمیقى از اصوات نا آشنایى که مى شنود بگوید این باید ایتالیایى باشد! احتمالن! و این کار را حداقل بیست بار تکرار کند! بعدش باید رفت دوش گرفت. فحش داد به موهاى فرفرى. موس و ژل و کوفت و زهرمار زد بهشان. و آخر کار جلوى آینه لبخند زد و گفت عجب فرفرى هاى خوشگلى! ظهر ناهار میهمانى دعوتید؟! چه بهتر! کل کمدتان را بریزید روى تخت. شلوار جین یا جوراب شلوارى؟ بلوز یا لباس بلند؟! کدام کیف؟ کدام کفش؟ کدام رنگ؟ زیادى زمستانه نشده؟ زیادى تابستانه نشده؟! پس آن جوراب پشمى ام را کجا گذاشته ام؟! من بهتان مى گوییم. شما به جوراب احتیاجى ندارید هنوز. پاییز دامن بپوشید با جواب شلوارى پشمى،  بوت چرم اسپرت. مانتو بلند تابستانه، کت کوتاه پشمى رویش. براى پاییز تنالیته آبى و بنفش انتخاب کنید. یا تنالیته قهوه اى و یشمى و نارنجى. آخرش حوصله تان شد، وقتش شد، اعصابش شد، لاک هم بزنید. موقع انتخاب جینگیلى مستان است! گوشواره، انگشتر، دستبند! بیخود به خودتان دردسر ندهید، باید کل محتویات کمد شال هایتان را بریزید بیرون تا بشود در نهایت ساده ترینش را انتخاب کرد. عطر؟! من همیشه عطر خنک را ترجیح مى دهم. پاییز و زمستان هم ندارد. همان که بوى نم باران و برگ گردو مى دهند. اگر صلاح مى دانید حالا دیگر بروید مهمانى مذکور. البته اگر خیلى دیر نشده باشد!!