Le vent nous portera

روى یخچال خانه ام، پر است از یک عالمه نوت که نوشته شده روى یک سرى کاغذهاى رنگى. هر چیزى که مهم است. مثل گرامر صرف افعال اسپانیایى و ایتالیایى. چند لیریک به زبان انگلیسى و اسپانیایى. یک نوت درخواست عاجزانه مبنى بر فراموش نکردنِ بردن زباله به بیرون،  شماره تلفن دو سه تا آژانس.  یک یادداشت هم با خط خوانا، درشت و پررنگ براى خودم گذاشتم که : شل کن!!! 

پیوست: کلن!  

Que mas quieres

من همیشه عقیده داشته ام که آدم در زندگی اش هر چیزی را باید حداقل یکبار تجربه کند. که البته برای من اکثر مواقع فقط یکبار بوده است. برای همین من به هر چیزی که فکرش را بکنی، یک ناخنکی زده ام. نقاشی، خطاطی، موسیقی،شعر، داستان نویسی، زبان فرانسه، اسپانیایی، ایتالیایی و به تازگی آلمانی. خیاطی، مجسمه سازی. دیگر از مباحث مربوط به رشته ام نمی گویم که تا چه اندازه انواع و اقسام زبان های برنامه نویسی را فقط انگلک کرده ام. و شاید دلیل انتخاب مکاترونیک هم همین بود. چون مکاترونیک یعنی ناخنک زدن به نرم افزار و سخت افزار و هوش مصنوعی و مکانیک و کنترل و الکترونیک و رباتیک! همه ی اینها را گفتم که بگوییم یک روز از خواب بیدار شدم و با خودم گفتم تو باید برای یکبار هم شده یک رابطه را تجربه کنی. من یکبار عشق را تجربه کرده بودم. ولی یک ریلیشن شیپ را نه. این شد که من از تاریخ 25 یا 26 یا 27 یا 28 اسفند تا الان این اِ ریلشن شیپ (In a relationship) هستم. راستش اولش زنگ زدم به دخترداییم و گفتم یک آقایی هست که خیلی محترمانه آمده گفته من خیلی مشتاقم با شما آشناتر بشوم. و من تصمیم گرفته ام که واقعن بروم با ایشان ریلیشن شیپ برقرار کنم. دختردایی پرسید دوستش داری؟ و من با چشم های گرد شده گفتم فقط آن چال گونه اش را! و او با چشم های گردتر شده گفت تو واقعن یک دیوانه ای. و حالا در کمتر از یک ماه، می دانم طعم یک ریلیشن شیپ چگونه است. توی یک ریلیشن شیپ همه چیز بیشتر شبیه یک تفریح است. در حالیکه عشق کاملن یک چیز جدی ای است. می دانی، در عشق وقتی می گویی عزیزم، یعنی اینکه یک نفر هست، و فقط یک نفر هست، که عزیز من هست. می خواهم بگوییم توی عشق، آن یک نفر می تواند عزیز خیلی های دیگری هم باشد اما فقط همان یک نفر عزیز تو است. اما در یک ریلشن شیپ وقتی می گویی عزیزم، اصلن آن مفهوم عزیزم در عشق را ندارد. یک جورهایی عزیزم گفتن ها در یک ریلیشن شیپ، شبیه عزیزم گفتن های دخترها به گربه های ولگرد توی خیابان است. کافی است گربه مورد نظر کمی تمیز و کمی سفید و کمی پشمالو باشد. آنوقت به سادگی می شود به اش گفت عزیزم. و فقط یک گربه نیست که بشود به اش گفت عزیزم، به هزاران گربه دیگر و به هزاران حیوان دیگر و حتی به هزاران گیاه دیگر و به هزاران شیء دیگر هم خیلی راحت می شود گفت عزیزم. در یک عشق وقتی می گویی نفسم- که حتا ممکن است به خود آن طرف هم نگویی، حتا ممکن است فقط نگاهش کنی و توی دلت بگویی نفسم- آن نفس، معنای واقعی دارد. یعنی به معنای نفس من. یعنی اگر یک لحظه، یک دقیقه این نفس قطع شود، آدم می میرد و می رود پی کارش. و اگر هزار نفس دیگر برود و بیاید یا حتا همان نفس، هزار بار برود و بیاید، آدم دیگر زنده نمی شود که نمی شود. اما توی یک ریلشن شیپ، تو ممکن است روزی هزار بار بگویی نفسم. اما معنای واقعی نفس را ندارد که. انگار که نسیم خنک و کوتاه پشت پنجره ات را گفته باشی. که اگر قطع شود، فقط یک نسیم کوتاه و خنک پشت پنجره قطع شده است. و به تو که توی خانه ات روی مبل لم داده ای، اصلن مربوط نمی شود. و البته که اگر فردا صبحش همان نسیم بیاید دوباره بوزد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. از نو دوباره پنجره را باز می کنی.

پیوست: از دخترداییم پرسیدم ریلیشن شیپ ها چگونه هستند؟کی می توانم به ریلیشن شیپم خاتمه دهم؟ گفت هر وقت که چال گونه یارو، از چشمت افتاد. می خواهم بگویم برخلاف عشق، ریلیشن شیپ ها، قوانین ساده و کارآمدی دارند.  

روز دوم عید. همه شاد. همه سر حال. همه خوشحال. من اما به این فکر مى کنم که روز دوم عید، همه شاد، همه سر حال، همه خوشحال، چقدر در کنارش زندگى مى تواند سخت شود. چقدر مى تواند سخت بوده باشد و همین طور کشِ تُنبانش کشیده شده باشد تا سال جدید. و خدا مى داند تا کى. 


پیوست: وبلاگ است دیگر. یکهو دیدى یک نفر رد شد. این است که سال نو مبارک!