این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همیشه می دانستم که پنجاه درصد مواقع، در این وبلاگ، برای "او" می نویسم! یا درباره ی " او" می نویسم!! همیشه می دانستم، "او" در نوشتن من نقش پررنگی دارد، حداقل در این وبلاگ دارد. اما حالا که فکر می کنم، می بینم اشتباه بزرگی می کرده ام!  نقش "او" بیش از پنجاه درصد بوده است! شاید چیزی حدود هشتاد درصد!  و حالا که "او" رفته است، حالا که "او" تمام شده است، من نوشتنم نمی آید، یا حداقل در این وبلاگ نمی آید. شما قورمه سبزی ای را تصور کن که لوبیا قرمز ندارد. گوشت هم که از همان اولِ اولش نداشت. حالا یک مقدار سبزی آبزیپو مانده است با مقداری لیموی تلخ عمانی!  و مانده ام چگونه قورمه سبزی بدون گوشت و لوبیا را، به خورد مردم بدهم که به به و چه چه شان، تا آسمان هفتم که نه، ولی تا نیم متری کف زمین برسد. آن هم اگر بشود! گاهی، گه گداری، آلگونا بِس!!

آدمی است دیگر. گاهی هم حرفش نمی آید. حرفش هم بیاید، دلش نمی آید.