دفعه ى اول، به خدا مى گفتم هى خدا! قول میدهم کارى به کارش نداشته باشم. فقط یک دقیقه ببینمش. روزگار چرخید و چرخید و من گرفتار دومى شدم. خدا در دومى تمام و کمال جبران کرد!! براى این یکى فقط باید بگویم خدایا، جان مادرت فقط نمیرد! 


پیوست: فکر مى کنید که طنز است؟! ابدا! سراسر زهر و تلخ است. 

کم آوردم. خیلى هم کم آوردم...