اصلا که گفته که دنیاى مجازى بد است؟! در کسرى از ثانیه مى توانى طرف را از تمام صفحات مجازیت، دیلیت و بلاک کنى. بعد هم شماره اش را از گوشیت پاک کنى. به همین سوى چراغ که تمام مى شود و مى رود پى کارش*!! حالا در دنیاى واقعى!! مگر مى شود مثلا همکار واحد بغلى را دیلیت کرد؟ یا حداقل بلاکش کرد که عصر به عصر آن شکلات لعنتیش را به بهانه ى چاى خوردن نیاورد سر میز من. مى خواهم بگویم خیلى زشت است  وقتى آدم سن خرِ پیر را دارد، براى بار سوم بیفتد توى "دام عاشقى" و بگوید "نفهمیدم نفهمیدم"! مى خواهم برایش  "راه چاره" ى شیفت+دیلیت بیابم! به همین سوى چراغ!


پیوست: شانس بیاورى آن آدم مجازى، وبلاگ نداشته باشد. وگرنه که وبلاگ، دکمه ى غلط کردم، ندارد که ندارد! مى خواهم بگویم وبلاگ نه تنها جزو دنیاى مجازى محسوب نمى شود که حتا از دنیاى واقعى هم خرتر است. وبلاگ یک جور دنیاى درونى آدم هاست که مثل چنگک آویزان مى شود به مغز آدم ها. و رهایى از آن، یک عدد !!! استغفرلا، رویم به دیوار، لازم دارد!! 


پیوست دوم: خدایا پورفاور ادب من را به من برگردان!! مغسى بوکو! اَه!

بهزاد جانِ جانم. من خیلى دلم مى خواهد در میهمانى جشن مزدوج شدن شما شرکت کنم. ولکن، نمى دونم لباس چى بپوشم! از طرف من با همسر گرامى آشنا شو و روى ماه خودت را ببوس. خوشبخت بشوى عزیز دردانه کوچک من.