1-امروز سرد شده بودم.سرد و سنگ و سخت…
2-برای اینکه از این حالت مزخرفم بیرون بیام مجبور شدم به مدت دو ساعت؛این مرتیکه مزخرف مایکل جکسون رو تحمل کنم.من و ندا هم عین دو تا دلقک جلوی کامپیوتر وایساده بودیم و سعی میکردیم حرکات ریتمیکی رو از خودمون در بیاریم.
من و ندا هر وقت افسرده میشیم این کار رو انجام میدیم.هر چند این کار خیلی مزخرف و احمقانه و دلقکانه…است ولی در عین حال خیلی بامزه هستش.
3-امروز که داشتم خودم رو می کشتم تا الگوریتم پروژم رو بنویسم؛این مصرع رو شروع کردم به خوندن:
این سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
این سبو …
کسی میدونه این شعر مال کیه؟کسی متن کامل این شعرو داره؟
4-فرزانه هیچ ملومه تو کجایی؟؟