بعضیا اینقدر بز تشریف دارن که هنوز نمیدونن استاد کیه،دانشجو کدومه...
من دارم بی ادبانه حرف نمیزنم،بلکه دارم واقعیت رو میگم...
واقعیت رو باید گفت،هر چقدر هم که کثیف باشه...
...........................................................................................
بعد از هشتصد ساعت سر و کله زدن با یه پروژه زهرماری،بعد از این که پروژه تون جواب داد و کلی ذوق مرگ شدین که میتونید به موقع پروژه رو به استادتون تحویل بدین،اومدین خونه و دیدین دیسکت کوفتی پکیده و پروژهه باز نمیشه،چیکار میکنین؟؟؟داد میزنین؟؟جیغ میکشین؟؟ونگ میزنین؟؟افسرده میشین؟؟قهقه میزنین؟؟شروع میکنین بشکن زدن؟؟؟....میدونین من چیکار کردم؟؟؟؟به لیست زیر یه نگاهی بندازین:
سه تا شیرینی..چهار تا دونه مسقطی..دو تا نارنگی ..یه کلوچه..دو تا لیوان دوغ..یه کوفته برنجی..یه عالمه زیتون پرورده..یه مشت پسته بو داده..نسکافه..ساندویچ مرغ..(راستش رو بخواین روم نمیشه ادامه بدم)....
وقتی دیدم برنامه ام باز نمیشه،همه اینا رو توی نیم ساعت لومبوندم.شرم آوره،نه؟؟آره میدونم.خب انتظار داشتین چیکار کنم.به ملت شیرینی بدم تا بهم تبریک بگن...
نتیجه گیری اخلاقی:
۱-وقتی قراره پروژه تون منفجر بشه،خیلی مناسبه که بابای آدم از شمال برگشته باشه.
۲-روش ذکر شده اصلاً توصیه نمیگردد.چون اینجوری هم مغزتون ترکیده،هم شیکم بینوا...
......................................................................................
فردا شب قراره برم برای خودم یه جایزه 4900 تومنی شیک و رمانتیک بخرم.خدا کنه کتاب فروشیه جایزه منو تموم نکنه....
نينی خودتی مادر بزرگ ! ( پارادوکس داشت !)
من اگه يه همچين کاری کنم هزار جور بک آپ ازش رو همه جا می گيرم ! تو اينترنت ! رو شونصد تا سی دی ! شونصو و هوارتا فلاپی ۱ هارد ۱ فلش مموری ! و هزار تا از اين چيزا ! هميشه هم شونصد و اندی زاپاس همرام می برم که از اين بلايای ناجور نازل نشه ! مثل بیش از 1.5 GB دانلود هام ! که رو صد جور سی دی اعم از عادی و `rw بک آپ دارم ازشون !
من در این جور مواقع اشتهام کور میشه ! دپرس میشم !... البته اونو که همیشه هستم ... پس یه چیز دیگه میشم دیگه ... نمی دونم :(
ای شکمو اینا ربطی به موضوع نداشت اصولا شکموئی تو فیروزه جان.
ببینم! الان چند کیلوئی؟؟ احتمالاْ تا چند وقت دیگه از یه بچه فیل هم گنده تر میشی!!
۱.سلام
۲. من از دیروز توی فکرم که موج مثلثی مربعی چیه دیگه؟ ما برقیا آی سی می سازیم شما یه پروگرام کوچولو هم نمی تونی بکنی؟!
۳. نوشته های میکرو مموری از من نیست(غیر از قضیه ی کنسرت)،نوشته ها از یک دوست عزیز اینترنتیه که مدتی به م میل می زد...
۴. من توی دانشکده هستم و اکانت تموم کردم حسابی هم گرسنه ام، نمی دونی با خوندن خوردنات چه احساسی به م دست داد!
سلام
وافعا تسلیت خیلی حال گیری میشه اون همه زحمت هیچ بشه اما نا قلا حسابی از خجالت خودت در اومدی دیگه
جای منو که خالی نکردی؟
کردی؟
خب دستت درد نکنه
فک کنم عاقلانه ترین کارو کردین! تازه با اینجا آشنا شدم. خوشبختم!
مگه روی هاردتون ذخیره نکرده بودین؟