دارم از کیفورگی بیش از حدی که امروز نصیبم شده خفه میشم.به جون خودم
کله سحری که با ندا گرگم به هوا بازی کردیم.بعدشم مامانی رفت برام یه بلوز سفید خوشگل لطیف خرید.بعدش هم رفتم سر کلاس معماری یه اتفاق بامزه افتاد.بهتون که گفتم این استاده تا چه حد بی جنبه و بی کلاسه.هیچی، امروز یکی از دوست جونام افتاده بود روی عطسه کردن،اونم برای این که کلاس به هم نریزه از کلاس رفت بیرون.یک ثانیه بعد از ملت بدبخت کوییز گرفته شد.نمی دونید چه چقدر مضحک و خنده داره تقلبی کردن 5 تا آدم درس نخونده،اونم وقتی ردیف دوم، وَر دل استاد نشستن.
بعدش اگه بدونین چقدر خندیدم.ما اومدین بعد عمری توی ماه رمضون ثوابی کنیم و نماز جماعت بخونیم.چقدر منت ملت رو کشیدیم تا چادر بهمون بدن...بامزگیش این بود که فقط من و دوستمم فقط میخواستیم نماز جماعت بخونیم...یه اقایی گفت الله اکبر،ما هم فکر کردیم آخونده نمازش رو شروع کرده،ما هم نمازمون رو بستیم(هه هه،چه فعل بامزه ای شد).آقا ما هر چی وایسادیم دیدیم این آخونده هیچی نمیگه.هی وایسادیم،هی وایسادیم،هی علف زیر پامون سبز شد
..دیدیم نخیر.بعد من سرم رو چرخوندم و دیدم دوست جون هنوز وایساده.سرم رو بردم زیر چادرش.بعدشم انفجار،قهقه های آنچنانی و ریسه رفتن...کدوم کشک،کدوم ماست،اصلاً نماز جماعتی در کار نبود.اون الله اکبر هم سرکاری بود...بعدشم اعلام شد کلاس کامپایلر تشکیل نمیشه.اومدیم خونه...تا اینجا رو داشته باشین که داشتیم از ذوق مرگی پس میوفتادیم.
بعدشم با ایشون نشستیم پشت سر ملت حرف زدیم.حالا خوبه من زبونم چفته وگرنه طرف کلی از اونی که هست معروف تر میشد.
بعداز ظهری هم کلی با ایشون قربون صدقه هم رفتیم و هی هم رو تحویل گرفتیم.
و ضربه آخر بعداز افطار بود که از هیجان مجبور شدم چند تا جیغ کوتاه نیمه جویده بکشم.الهی خدا همین بلا رو سر باعث و بانیش بیاره.
آخر شبی هم من و بابا 4 ساعت نشستیم بحث کردیم که من خوشگل ترم یا اون،اونم موقع مسواک کردن.اگه گفتین کی برنده شد!!!!!!!!!!!!
من دقیقاً از خر کیفی این طوری شدم.نمیدونم از وب کی کش رفتم این عکسه رو:

                                   

نظرات 10 + ارسال نظر
مهران چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:07 ب.ظ http://javananesari.blogsky.com

سلام . وبلاگ خیلی جالبی داری. خبلی لذت بردم.....خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی.....**یا حق**

حامد چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:08 ب.ظ http://antimemory.blogspot.com

سلام!

من هی میگم زندگی مثل یه موج سینوسیه که بالا پایین میره یه روز شاد و یه روز غمگین هی کسی تحویل نگیره...!!!

محض اطلاع عرض شود که اون عکسو از بلاگ دخترخاله من کش رفتی!(antimemory.blogsky)

دیگه اینکه همون موقع که شما داشتی جیغ و جیغچه می کشیدی منم از ذوق می جیغیدم!

فرزانه چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:08 ب.ظ http://ffarzaneh.blogspot.com

حالا خوبه شماها تونستین تقلب کنین.
من که عین گاو یه مشت چرت و پرت تحویل دادم!!

عمو رضا چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:21 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام فیروزه جان
هر چی فکر می کنم نمی دانم چه کامنتی بگذارم ولی مطلبت را خواندم!

حامد پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:28 ق.ظ http://write-off.blogsky.com

در مورد قالب من تکه تکه است چون زود تر لود بشه
اما اون برنامه مگه شما کامپییوتر نمیخونی؟
آخه من توی یکی از مطلبات یادمه از درس شبکه صحبت کرده بودی. اون برنامه زبان پاسکال و خروجی فیبوناچی عدد ورودی است

خسروپرویز پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:23 ق.ظ http://khosrowparviz.blogsky.com

درود بر شما!

فرارسیدن ماه عشق و دوستی مبارک باد!

شاد باشید... بدرود!

شیلنگ نامه پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:33 ق.ظ http://sheeelang.persianblog.com

سلام...هر روز این همه اتفاقات محیر العقول در زندگی شما می افته؟شما چقدر زندگی پر هیجانی دارید!!!بابا ایول...

عمو رضا پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:15 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام فیروزه
راستش رابخواهی این کامنتی که برایم گذاشتی بد جوری فکرم را مشغول کرده( اینکه می گویی رمانتیک می نویسم)
امکان دارد حرفت را کمی برایم باز کنی؟ منظورت چه بوده ؟ می دانی من با خواندن کامنتت به این فکر افتاده ام که دارم وقت خودم را تلف می کنم. می‌شه توضیح بدی؟!

مریم پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:09 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

عجب بلایی هستی تو یکی!مگه نگفتم غیبت نکن؟که تقلب هم کردی؟الله اکبر!

مسیح پنج‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:45 ب.ظ http://www.aaddee.blogsky.com/

سلام

نمازت قبوله ایشالاه ...

من مطمئنم اگه تو بحث با بابا برنده شدی که ظاهرا این طوره ... نباید زیاد مغرور بشی ...

چون شرایط شما تو این مسابقه مساوی نبوده ...

حداقل از نظر سنی ...

ممنونم از لطفی که بهم داشتی و همین طور از لینکی که مرحمت کردی ...

سعی می کنم دست از سر کار گذاشتن خودم بردارم ...

اگه بتونم ...

سربلند و ایرونی بمونی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد