واقعاً عجب آدمایی هستینا!!!!!!!!!!!!!بعضیاتون اصلاً تو یه مود دیگه هستین،یه جا دیگه سیر میکنین و هر طور که دلتون میخواد از هر چیزی برداشت میکنین(حالا اینا رو گفتم،آخه جریان داره)
ما بعد از قاط زدنمون،پیش خودمون گفتیم یه چند روزی وب ننویسیم ببینیم میمیریم یا نه؟؟؟؟.تا اینکه چند تایی واسه ما
mail زدن و من مجبور شدم بیام یه چیزایی رو توجیه کنم تا بقیه هم برام داستان درست نکردن.الانم اومدم بگم: بنده افسرده و مجنون نشدم،bf ام هم بنده رو ترک نکرده، چون اولاً بنده اصولاً bf ای نه داشتم و نه دارم که بخواد منو ترک کنه و حالا من افسرده بشم.ثانیاً اون فرض مزخرف شما هم درست باشه:اولاً غلط میکرد.دوماً این موضوع اصلاً افسرده شدن نداشت(من نمیدونم چرا شما اقایون، چرا الکی هی خودتون رو تحویل میگیرید)
من فقط یه ذره بیخودی رمانتیک شده بودم و اشکم دم مشکم شده بود.....اختلاف خانوادگی پیدا نکرده بودم،کسی منو ترک نکرده بود.هیچکی نمرده بود.هیچ کدوم از درسام رو هم نیوفتاده بودم.من فقط یه کم ازحساس شدنم خسته شده بودم.به جون خودم همین......الانم کلی شاد و سر زنده و عصبانیم و میتونم واسه تون جک بگم و سرتون داد بکشم.فقط الان حسش نیست......نگران نباشید،بادمجون بم آفت نداره
داشتم به این فکر میکردم که من این چند روزه چقدر بد اخلاق و گنده دماغ و غیر قابل تحمل و لوس و مزخرف و ننر و فین فینو و ساکن و دستمال کاغذی حروم کن و تنبل و بی خاصیت و عنق و بی ادب و لاغیر... شده بودم.(کسی چیز دیگه ای یادش میاد؟؟؟(به 10 مورد صحیح به قید قرعه جایزه تعلق میگیرد،بشتابید....))
بشکن طلسم حادثه را،
بشکن.
مهر سکوت،از لب خود بردار
منشین به چاهسار فراموشی
بسپار گام خویش به ره،
بسپار
تکرار کن حماسه خود،تکرار
چندان سرود سوگ،
چه میخوانی؟
نتوان نشست در دل غم،
نتوان
از دیده سیل اشک از چه میرانی؟
...
چاه شغاد،مایه مرگ تست
از دست خویش
بر تو گزند آید.
خویشی که هست مایه مرگ خویش،
باید شکست جان و تنش،
باید!
"حمید مصدق"

نظرات 6 + ارسال نظر
ناز خانوم دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:42 ب.ظ http://nazkhanum.blogsky.com

ایشا...
بهتر شی
من عاشق موزیک بک گراندت هستم
موفق باشی

علی دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:17 ب.ظ http://alitel.blogsky.com

سلام.خیلی قشنگ مینویسی.به منم سر بزن.تابعد...

قشقرق دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ب.ظ http://arminy.blogsky.com

سلام ما کی گفتیم تو بد اخلاقی فقط یه کم خشخشی هستی

لعیا دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:53 ب.ظ http://laaya.persianblog.com

الهی فدات.چقدر با مزه ای.خوشم اومد این آقایون گاهی لازم دارن

مسیح سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:23 ق.ظ http://www.aaddee.blogsky.com/

سلام

خوب ؛ خوبه که اونایی که ردیف کردی ... شده بــــودی ...

یعنی حالا دیگه نیستی ...

من که تو اون حالت ندیدمت که بتونم تو مسابقه شرکت کنم...

ولی فکر می کنم منظورت از « لاغیر » ، احتمالا « لاقید » بوده باشه ...

چون اگه لاغیر بود که برای بقیش جایزه نمیذاشتی .

یه کمی با لعیا خانوم موافقم ....

در مورد سیگار و پیپ هم زیاد سخت نگیر ...

بالاخره بین آدما هستن کسانی که این جورین ...

برای ترک یه عادت به دامان یه عادت دیگه می افتن ...

دست حمید آقای مصدقم درد نکنه که با این شعرش تو رو دوباره شاد و سرحال و عصبانـــــــــی !!!!!! کرده .

راستی اون قالبم احتمالا تو وبلاگ دوستمون آقا مرتضی دیدی ... (بازم سخت نگیر .)

سربلند و ایرونی بمونی .

حامد سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:24 ب.ظ http://antimemory.blogspot.com

من اصلا عصبانی نیستم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد