همه چی خوبه.آروم،کسل کننده،مزخرف،بیخود.مثل همیشه....خدا منو ببخشه که مجبور شدم سرکارش بذارم.من فقط به دختر دایی عزیز گفتم که میدونم چجوری چیزی رو که میخوای بدونی از زیر زبونش بکشم، که تا آخر عمرشم هیچ بویی نبره.بعد دختر داییه گیر سه پیچ داد که بخاطر من این کار رو بیانجام.منم که خراب دختر دایی!!! البته زیاد عذاب وجدان نیستم،برای اینکه عذاب وجدانم رو میشناختم و سعی کردم قضیه رو فقط در حد در دهن دختر دایی عزیز رو بستن،ماست مالی کنم.خدا از سر تقصیرات من بگذره.....تغییبر دکوراسیون اتاقم حدود پونصد آب میخوره،البته اگه بیشتر نشه.فعلا که مایه تیله تا آخر ترم تعطیله.....میدونی،من نمیدونم که این چه مرضیه که هر چی من عصبانی تر و ناراحت تر باشم،همون قدر بیشتر زیپ دهنم رو میکشم و خفه خون میگیرم.باورت میشه وقتی راست راست اومد بهم توهین کرد،لال مطلق شدم و هیچی نگفتم،هیچیه هیچی.یعنی مطلقا هیچی.خفه نشم خوبه......دلم کمی کرخت شدن بی دغدغه میخواد.کجاست فاز بیخیالی؟.....خیلی زیباست،راست میگم.تو هم اگه ببینیش همینو میگی.....راستی بهت گفتم؟میخوام ببینیمش.فقط یکبار،نه بیشتر........حوصله اشو ندارم،ولی مجبورم.آخه تا کی؟تو بگو...... از دیشب تا حالا این اهنگه رو بیشتر از 12 دفعه گوش دادم.حتما باورت میشه.شک ندارم......راستی،شبت بخیر.
سلام من وبلاگتونوخوندم وبرام خیلی جالب بود اگر فرصت کردید به منم یه سری بزنید.موفق باشید.
سلام
به به به
چه عجب از این طرفا
خیلی وقت بود نیومده بودم
...
سربلند بمونی و ایرونی
فکر کنم با این حساب وقتی منو تهدید به خفه کردن میکردی اصلا عصبانی و ناراحت نبودی ! :))