ساعت ۱۲:۵۸ .خوابم میاد و نمیاد.انگار که مرض باشه که شبا تا ۲ بیدار بمونم.حالا خوابم بیاد یا نیاد.یه تیکه از ترجمه ی سمینارم مونده.نمی فهممش و شده آینه ی دقم!!تصویرهام هم شماره ندارن!!!استاده اولین ایرادی که بگیره،همینه.امروز رفتیم خونه پسرخالهه،فقط محض اینکه من تو این یه هفته بیرون رفته باشم!!!اما نه!دیشبم تنهایی رفتم ولگردی!ولگردی که نه،ماشین سواری گردی!!!آخر شبم اتاقمو تمیز کردم!!چون یه دوست داشت باهام حرف میزد.گفته بودم موقع های دیگه که کسی باهام حرف نمیزنه،من اصلا اتاق تمیز کردنم نمیاد،چون حوصله مو سر میبره.اوممممم،خوشمان آمد از رییس شدنش!!بیشتر خوشمان آمد که قضیه را به پاییز طلایی چسبونده بود!!!
راستی،ببین،تو تا کی تهرون می مونی؟نکنه من که بخوام کتابا رو بیارم،تو رفته باشی!!!بعد از فرشته ی نجات شدنت،کلی پشیمون بشی!!!!
اه.گوش دوتاتونو تاب اساسی میدم،باز اگه بخواین برین روی اعصاب بچه، ها!!!گفته باشم!
ساعت ۱:۱۳ .خب وقتی آدم بخواد فقط با نوشتن وقتشو تلف کنه تا فقط ۲ بشه،اینجوری میشه که یه چهار خط نوشتن،دقیق ۱۵ دقیقه طول بکشه!!!
خواستم بگم پستامون با یه کلمه شروع شده!
سلام خوبی پیش من بیا خوشحال میشم راستی منم دچار بی خوابی میشم زیاد
(دو نقطه لبخند)
ااااااااا! این پستت رو چرا من ندیده بودم؟؟!
من چیزی رو به چیزی نچسبونده بودم اصلا هم!!!
ما بقیش رو هم نفهمیدم! با کی ای؟؟؟!
کدومش یعنی نقره ای؟؟؟اللللون اش؟یا الفضه اش؟؟
با یکی دیگه خب!
اومدی تهران نگفتی بیام دستمزدت رو بدم؟!!
:(
ها؟چی؟