مبادا که ترک بردارد ...

یه دوست ناز پیدا کردم.در واقع اون منو پیدا کرد(من عنق تر از این حرفام که کسی رو پیدا کنم).توی کتابخونه با هم اشنا شدیم.داره واسه فوق میخونه،رشته زبان انگلیسی.البته من ازش نپرسیم(من عنق تر از این حرفام که از کسی چیزی بپرسم،از کتابایی که میخوند فهمیدم).صورت تقریبا تپلی سفید و نازک.بینی کوچیک،لب کوچیک،چشمای سیاه کوچیک و عینک با شیشه نازک و البته کوچیک.همیشه روی لباش لبخند ملایمیه.خیلی راحت باهات رفتار میکنه و درست عین بقیه آدمایی که زبان میخونن،تا اندازه ای دیسیپلین داره.آره،خیلی شبیه پریسا ست.پریسا رو سه سالی میشه ندیدم.

-------------------------

میدونی آدم نباید نقطه ضعف هاشو توی بلاگش بنویسه.اگرم نوشت پاکشون کنه....

تا طلوع انگور

چند ساعت راه است؟