اگه فرض کنیم تمام این دنیا تصادفا به وجود اومده،باید قبول کنیم تصادف خوش سلیقه ای بوده!

پیوست:اونایی که پیدایش جهان رو بدون وجود آفریننده ای تصور میکنن،تصادفا!دارای قوه ی تخیل قوی ای هستن!!!!

بانوی انتظار

این منم

بانوی انتظار

با سرانگشتانی ساییده به مهتاب

که موعود آسمانیم را طلب می کنم.

و آنقدر دخیل بسته ام با چشمانم

به ستاره های آن دورها

و آنقدر گوش سپرده ام

به نوای کور سوی رد پا

و آنقدر ایستاده ام

بر سر پنجه های اشتیاقم

که تاول زده اند.

من اینجایم

آویخته به سقوط پرتگاه

با دستانی چشم براه

و کسی نیست در این شب سیاه

مرا شبتابی بخشد!

من نمی دونم چرا حالا دیگه،این مامان باباها نمی خوان بفهمن که بچه هاشون دلشون می خواد کارای مربوط به خودشون رو خودشون انجام بدن،نه یکی دیگه!!!

***فعلا که گیج و ویج و سردرگم!نمی دونم قراره بمونم یا برگردم!خرت و پرتی با خودم ببرم یا نبرم!اصلا اونجا بند میشم یا نمیشم.گند میزنم یا نمی زنم.تو این رفت و اومدا گم و گور میشم یا نمی شم!می تونم روی پای خودم وایسم یا نه!کم میارم یا نه!خل میشم یا نه!همه خانواده هم که بیشتر من، تو استرس!مامان بزرگه که دیونه ام کرده،هی میپرسه:کجا میری؟چه جوری میری؟با کی میری؟چی می خوری؟چی می پوشی؟صبح کی بیدارت میکنه نماز بخونی؟!!بعدش کی برمیگردی؟چجوری برمیگردی؟با کی برمیگردی؟با چی برمیگردی؟،با یه عالمه نصیحت دیگه!

***اوهههههههه،یه عالمه کار دارم که بجاش نشستم تو خونه و هیچ کاری نمی کنم!خداییش نمی دونم اگه قرار بشه که مستقر بشم با خودم چی چی باید ببرم!!

***خداییش خیلی لوسم.نرفته،جا زدم و می خوام برگردم!!!!خداییش شمام خیلی لوسین اگه بهم بخندین!خنده نداره که!!

***راستشو بخوای منم قبلا به خاطر محدودیت هایی که داشتم خیلی افسوس می خودم که چرا از اجناس مذکر نیستم اما منم مدتی هست که دقیقا به این نتیجه رسیدم!

***خداییش چند نفرتون میدونستین که این قالب جدید رو من طراحی نکردمو مال خود بلاگ اسکایه؟

دیر جوش می خورم.وقتی می خورم،سخت کنده میشم!

تخلیه ی احساسات تجمع شده! این مهم ترین دلیل وبلاگ نویسی منه!دقیقا به همین دلیله که من فقط وقتی ناراحت یا عصبانی یا گیجم،وبلاگ می نویسم!

خداییش نمی دونم برای ادامه ی این بازی از کی باید دعوت کنم!گمونم باید بگم از طرف کی هم دعوت شدم!حیف که غزل ارمنستانه!نقره ای هم که عمرا دلیل خاصی واسه وبلاگ نویسی داشته باشه(تازه لینک دادن هم نداره!)مریم و ماری هم که دلیلشون مشخصه!بقیه هم که اگه ازشون بپرسم،میگن تو چه کاره ای اصلا!به خاطر همین من دعوت میکنم از ساده !

راستشو بخواین اولش خیلی خوشحال شدم که کنکور قبول شدم اما الان دارم دق و سق می کنم که چرا برای انتخاب رشته تهرون رو نزدم در حالیکه با سر قبول میشدم!مرده شور این اعتماد بنفس زیر خط فقر رو ببرن!!!

پیوست:یه ضرب المثله که میگه:کاچی بهتر از هیچیه!