تخلیه ی احساسات تجمع شده! این مهم ترین دلیل وبلاگ نویسی منه!دقیقا به همین دلیله که من فقط وقتی ناراحت یا عصبانی یا گیجم،وبلاگ می نویسم!

خداییش نمی دونم برای ادامه ی این بازی از کی باید دعوت کنم!گمونم باید بگم از طرف کی هم دعوت شدم!حیف که غزل ارمنستانه!نقره ای هم که عمرا دلیل خاصی واسه وبلاگ نویسی داشته باشه(تازه لینک دادن هم نداره!)مریم و ماری هم که دلیلشون مشخصه!بقیه هم که اگه ازشون بپرسم،میگن تو چه کاره ای اصلا!به خاطر همین من دعوت میکنم از ساده !

نظرات 6 + ارسال نظر
نقره ای سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ق.ظ

بد! با اون قالب لوس جدیدش!

مریم سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:10 ق.ظ http://MARYAMI.COM

1 قالبتون مبارکه خیلی
۲ دلیل من چیچیه ؟

عزیزم وقتی برگشتی و دیدمت،یواشکی در گوشت می گم!!

الف.ک سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ق.ظ http://open-area.blogsky.com

اووووووووووووووه ... یه عالمه چرت و پرت دارم واسه گفتن٬ اولی‌اش اینکه قالب نو مبارک!
بعدی‌هاش رو هم بعـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا میگم!

مثلا اگه الان میگفتی،چی میشد؟
هی حس کنجکاوی ادمو هی هی تحریک می کنن!!!

الف.ک چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:57 ق.ظ http://open-area.blogsky.com

این «هی هی» رو اولین بار حدود ده سال پیش از برادرم که ۳ سال از خودم کوچیک‌تره شنیدم.. گفت هی هی باید می‌رفتیم برای کلاس گچ بیاریم
اون روز خیلی به این ترکیب بامزه‌اش خندیدم٬ فکر کنم ساخت خودش بود...
جالبه که تو هم به کار می‌بری‌اش!

(الان بدجوری سرفه‌ام گرفته ... بعدی‌هاش رو بعدا می‌گم!)

عزیزم البته که ساخت خودش نبوده!این کلمه کاملا بین آدمای اتو نکشیده رایجه!

غزل جمعه 23 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ب.ظ http://imagicgirl.blogsky.com/

می بینم که این کنکور قبول شدن شما تاثیرات شگرفی گذاشته ها ! قالب عوض می کنی، و می ری تو وبلاگ مردم مهمون بازیو و. بابا یه هفته ما اینجا نبودیم و ترکوندین اینجارو! می گفتیم من زودتر می رفتم ارمنستان ;) مبارکه اتفاقا این قالب جدید
به جناب نقره ای هم عرض می کنم شما در مورد قالب وبلاگ نظر نده وقتی به پیشرفت قالب مردم کمکی نمی کنی ;)
اینا همه اینکه ما برگشتیم ها !

وااااااااااااااایییییییییییی!چقدر خوب شد برگشتیا!

الف.ک شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ق.ظ

خب ... بگم حالا؟

احتمالا تو این مدت به خودت گفتی این غریبه کیه گیر داده به وبلاگ ما٬ محلش هم نمی ذاریم از رو نمیره؟!

خب .. اولین بار خیلی اتفاقی وبلاگت رو تو به روز شده‌های بلاگ‌ اسکای دیدم و اومدم... خوشم اومد... نمی‌گم وبلاگت عالی ِ و حرف نداره و از این چرت و پرت‌ها... اما بدم نیومد... ساده و صادق می‌نوشتی انگار... اولین باری که بهت سر زدم هنوز تو آخرین حرف‌ها می‌نوشتم٬ اتفاقا اومدی و کامنت‌ هم گذاشتی... بعد که وبلاگ جدیدم رو شروع کردم بازم بهت سر زدم... شاید یه دلیل گیر دادنم خلوت بودن اینجا بود ... تو وبلاگ‌های شلوغ زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم...
اینجا ۴ ٬ ۵ تا آدم میومدن و میرفتن انگار ... یعنی این ۴ ٬ ۵ تا کامنت میذاشتن٬ نمی‌دونم چند نفر رفت و آمد داشتن... این چند نفرم غریبه نبودن... دوست‌های قدیمی بودن انگار... من این وسط غریبه بودم که از رو هم نمی‌رفتم!! (بودم غلط بود .. یعنی هستم)
کنجکاو شده بودم بشناسمشون اما نمی‌دونم چرا هی نمیشد بهشون سر بزنم...
تو این پستت که لینک‌هاشون رو گذاشتی دیگه واجب شد وبلاگ‌هاشون رو ببینم... واسه همینم گفتم اووووووههههه ... یه عالمه چرت و پرت دارم واسه گفتن!
اما باید اول بهشون سر میزدم بعد این چرت و پرت‌ها رو برات می‌گفتم!
همین!

آها ... یه چیز دیگه هم بگم؟
یه مدت که کامنت‌دونی‌ات رو بسته بودی توجه‌ام رو بیشتر جلب کرد!
خوشم میومد کامنت‌های گذری و مسخره نداری...

بازم بگم؟!؟

بهم میاد اسم وبلاگم «خودگشودگی» باشه٬ نـه؟!؟!

خب راستش تقصیر تو نیست.من زیادی یخم!همه ی همون ۴،۵ نفرم که الان کامنت میذارن،۲،۳ سالی عین تو غریبه بودن.اما الان دوستیم،به قول تو دوستای قدیمی!البته بجز این غزل،از همون اولشم دوست بود !!!!!!!!!که البته بر میگرده به خصوصیات ذاتی خودش،که از پس یخ بودن من براومد!
همینا دیگه!راستی حدس میزنم حافظه ی خوبی باید داشته باشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد