من دچار شوک شدم.اونم چه شوکی!!!!
امروز عصر که من و خواهرم رفته بودیم کتاب بخریم من یکی از پسرای دانشگاهمون رو با یه دختری(که فکر میکردم دوستشه که اونم یکی از بچه های دانشگاهه)دیدم.به ندا گفتم:ندا این دو تا دختر پسر رو که با هم هستن میبینی با هم دوستن و تو دانشگاه یه لحظه از هم جدا نمیشن. توی دلمم گفتم آخی نازی و عین دو تا پرنده عاشق می مونن و چقدر به هم میان و کلی رمانتیک شده بودم.اما همین که دختره روش رو برگردوند دیدم اونی که فکر میکردم نبود و یکی دیگه بود.یکی دیگه از بچه های دانشگاه !!!!!!!!.من واقعاٌ خشکم زده بود .دیدین این کله های گوزن رو که خشکشون کردنو چسبوندنشون به دیوار و چشماشون هم از حدقه زده بیرون؛ من دقیقاٌ اون جوری شده بودم.
آخه بابا انصافتون کجا رفته؛ چند تا چند تا. اونم با هم.من رو بگو کلی شوک زده شدم.آخه من کی میخوام به این جور چیزا عادت کنم.
نظرات 1 + ارسال نظر
ممد آقا پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 04:44 ب.ظ http://RoOrO.blogsky.com

اولین بارته صحنه میبینی؟ بابا ما روزد ۱۰۰ بار از این صحه ها رو میبینیم! اما نه تو ایران!
«دبیر سازمان پرروهای جهان»

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد