خدایا دوباره گم شدی؟!!دوباره دست منو ول کردی!!!!قربونت برم بیا؛حوصله قایم موشک بازی رو ندارم.من اصلاً نگران خودتم که خسته نشی.آخه منم آدمم که عمدنکی منو بردی تو جاده خاکی که مجبور شی بغلم کنی.بیا من رو ببر تو یه جاده آسفالت؛بعدشم بذارم زمین.همین که دستم رو بگیری؛به جون خودم کافیه(چه کم توقع).قربونت برم ناز نکن دیگه؛اونم تو فصل امتحان ها.
نظرات 4 + ارسال نظر
فرهاد شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:46 ب.ظ http://weblog.farhadweb.com

زیاد سد در نیاوردم . سبک پیچیده ای می نویسی؟ به ما هم سر بزنین . شاید نکات مشترکی داشتیم؟

علی شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:31 ب.ظ http://ali1k.blogsky .com

امیدوارم که در امتحانات
موفق باشید

بابک شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:46 ب.ظ http://babak-n.blogsky.com

از اینکه دو بار برام پیغام گذاشته بودید و هم از اینکه منتظر داستان آرایشگاه بودی مرسی.دروغ گفتم .اینا رو نوشتم که اونایی که اونروز منو تنها گیر اوردند ریختن سرم بخونن و یه جورایی حرفم رو زده باشم. به زودی قسمت مردانه رم می نویسم.من بیدی نیستم که ....

فرزانه شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:48 ب.ظ http://ffarzaneh.blogspot.com

هوررررررا
بالاخره کامپیوتر نو خریدم اومدم وبلاگتو خوندم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد