1- آنچه که دیروز گذشت:
دیروز صبح مثل خر ظرف شستم و زمین سابیدم،بعد از ظهرشم مثل ابر بهاری ونگ زدم.شب هم از ساعت 7 تا 9 ،تک تک مهمون هامون رو همراهی کردم و اون وسط باهاشون شلنگ و تخته انداختم.بعدشم مراسم آشغال جمع کنی از دور و اطراف خونه داشتم.
۲- امروز صبح تا حالا(ببخشید،از ظهر تا حالا،آخه امروز تا لنگ ظهر خوابیده بودم) یه وب با حال پیدا کردم و از خوندنش کلی کیفیده شده بیدم.....
۳- اول پاشید برید به دوست جون نمره 25 بدین ...در ضمن گفته باشم نرید رای بدین و بخواین بامبول بازی در بیارین و مریم اول نشه،اون وقت دیگه جرات کردین برین توی یه مسابقه شرکت کنین،چون اینقدر بهتون نمره صفر میدم تا از آخر،اول بشین.........
۴- واقعاً که...من اون عکس نی نی نازه رو واسه شما گذاشته بودم،خیلی بی ذوق تشریف دارین که یکیتون نیومد بگه چقدر ملوس و نازه.......
۵- تو ی این دو،سه ماه اخیر 6 کیلو لاغر شدم،اونم بدون رژیم......انگشتر هام دیگه اندازه ام نیستن.بدیش هم اینه که دیگه امکان نداره انگشتر سایز دستم پیدا بکنم،منم که گیر سه پیچ دارم که انگشتر رو توی انگشت کوچیکم بکنم.کلی الان باید ترک عادت بکنم.....
6- فرزانه تا کار به خشونت نکشیده برو اسم اون آهنگه رو بپرس...دِ.....
۷- یه ذره دارم زیادی ور میزنم...من رفتم.خداحافظ

نظرات 4 + ارسال نظر
ققنوس جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:54 ب.ظ

اون عکسه چه ملوس و ناز بود :) خوب شد ؟
چرا اينقده کار ميکنی تو !! بابا تو اين دوره زمونه زمين ساييدنم شد کار؟ خودتو از بين می بری ... همينه لاغر ميشی ديگه ! چند وقت ديگه به جای اينکه انگشتره به تو کوچيک شه تو به انگشتره کوچيک ميشی !

نيما جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:35 ب.ظ http://nimavc.persianblog.com

have A nice DAY baby

مریم جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:29 ب.ظ http://lahzeh.bloagsky.com

اوا..اتفاقا ما هم دیروز مهمون داشتیم.اما بنده زمینی نسابیدم.تازه اون نی نی اونقدر خوشگل بود که من دیگه تاکید نکردم.فقط سیوش کردم دیروز به مهمونامون نشونش دادم.به دوست جونتون هم ۲۵ دادم باید قول بده جایزه ش رو با من قسمت کنه.تازه از انگشتر بدم میاد.نمی دونم چرا.داره میشه فیروزه ی خودم اگه اون ونگ زدنای بعدازظهرتو فاکتور بگیریم!

مسیح شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:36 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

نازیش که ناز بود ولی چون تو وبلاگ لعیا خانم دیده بودم تکراری بود .

فقط بگم هر وقت آب دهنشو می بینم ، منم آب دهنم راه میافته ...

خوش به حالت ... چه قد مهمون دارین .

سابیدن زمین و آشغال جمع کردن و ظرف شستنم واسه خودش عالمی داره . نه ؟

سربلند بمونی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد