1- هیچ چیز مفتضح تر از این نیست که موقع افطار توی خیابون ها وِیلون باشی و بال بال بزنی که یه جنبنده(از قبیل تاکسی،اتوبوس،فرغون،الاغ...)پیدا بشه و تو رو توی خونه پرتت کنه...
2- جدیداً ریاست دانشگاه ما رو به یه خانمی دادن....امروز که تربیت بدنی داشتیم،یه عده از بچه ها جمع شده بودن و در این مورد بحث میکردن.یه عده میگفتن این خانمه از پس اداره دانشگاه بر میاد و یه عده دیگه میگفتن:عمراً....اون وسط یه دختره وایساده بود و با سر سختی تمام اعلام میکرد:یه مرد خیلی بهتر از یه زن میتونه ریاست کنه و کسی قرار نیست از این خانمه حساب ببره.منم رگ فمینیستیم به جوش اومد و گفتم:درسته،یه مرد خیلی بهتر از یه زن میتونه ریاست کنه،اما یادت باشه یه زن خیلی خیلی بهتر از یه مرد میتونه مدیریت کنه و دانشگاه مدیر میخواد نه یه قلدر......
نمیگم که بقیه بعدش چی گفتن،چون از قدیم گفتن:زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد...
۳- دلم میخواست میبودین و این اتاق منو میدیدین...از دیدن یه شاهکار هنری محروم هستین.فقط این من هستم که میتونم همچین شاهکار هنری رو بیافرینم.اینقده الان این اتاق خوشگل شده...اینقده خوب شتر با بارش گم میشه...اینقده خوب نامرتب و در هم برهمه.اینقده خوب بهم ریخته است.اینقده خوب همه چیز روی هم ولو شده.اینقده نمیشه توش راه رفت.خلاصه اینقده خوب کثیفه.هزار سالش هم نمیتونین لنگه اش رو پیدا کنین...
۴- دلم برای یه تاب سواریِ سیر تنگ شده...یه اوج گرفتن،توی هوا معلق شدن...دلم برای محکم خوردن صورتم به هوا تنگ شده...دلم برای تاب سواری تنگ شده.......من میخواااااااااااااااااااااااام تاب سواری کنمممممم........چیه؟من که بخیل نیستم،خوب شمام برین سر سره بازی کنین........

نظرات 7 + ارسال نظر
ندا شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:05 ب.ظ http://www.oshagh.blogsky.com

salam khufi? kheili web log bahali dalin inja ha ye haf dast bezanam ;-) keep up the good work....age zahmati nabood lotfan be man ham sar bezanid mamnoon misham yek donya ~Ned@

ققنوس شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:10 ب.ظ

بابا فمینیست ... من بی طرفم ... نزنین منو یه وقت !
دم افطاری این ورا همچینم خلوت نبود !
شلوغ و در هم برهم کردن هم خودش هنریه ! اگه اطرافیان من اینو فهمیدن !! اونوقت دیگه به من نمی گن چرا از اینکه وسایلتو جمع می کنیم ناراحتی !!

دیوانه شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.divane.blogsky.com

شلخته ؛ همه کاراتو ول کن سریع برو پارک ؛ یک تاب بازی حسابی بکن .
چون آدم باید در لحظه زندگی کنه و از ش اذت ببرخ.

مسیح یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:11 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

نشدا ...
تابو واسه خودت می خوای و مارو می فرستی سرسره سواری ؟
نکنه اینم از آداب فمنیسمه ...
اما من همین جا وای میستم تا خسته بشی و سوار تاب بشم ...

...

زود باش دیگه حوصلم سر رفت .

نمی گم درهم برهم کردن اتاق هنره .
ولی من دلم پر می زنه برای یه اتاق شلوغ پلوغ و درهم برهم .
واقعا از شلوغی خوشم میاد .
پس :
قدر اتاقتو بدون و با منظم کردنش خرابش نکن .

...

یاد یکی از داستانای یوگی و دوستان افتادم ... می دونی کدوم ؟

سربلند و ایرونی بمونی .

مریم یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:37 ق.ظ http://lahzeh.blogsky.com

آخی...خیلی وحشتناکه آدم دم افطار لای ترافیک و دود باشه.با عرض معذرت بنده توی مورد دو دخالتی نمی کنم.تازه قشنگی اتاق به نامرتب بودنشه وگرنه آدم حوصله ش سر میره.تاب سواری هم آی گفتی.من چند وقته خجات می کشم برم لای بچه دو ساله ها تاب سواری...

نقره ای یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:42 ق.ظ http://silverheart.blogsky.com

من الاکلنگ میخوام!!

طلاازبروبچه های پاپیونز یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 05:03 ب.ظ http://papionz.persianblog.com

یادمه توی پارک بودیم.بارون شدید میومد.همه زیردرختاقایم شده بودن!یه لحظه یاده بچه گیا افتادم.رفتم روتاب نشستم.همینطوری نگاهم میکرد.گفتم چیه؟خوب توهم بیابشین.باچشمای مهربونش خندید وگفت توتاب بخورمن نگات میکنم.من تاب خوردم.بادوتاچشماش...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد