1- من نمیدونم چرا اینقدر از حمل کردن سبدهای چرخدار فروشگاه ها متنفرم.مخصوصاً اولش که تازه وارد فروشگاه شدی...من نمیدونم این کار چه مشکلی داره مثلاً.ولی من هیچ وقت نتونستم این موضوع رو برای خودم حلش کنم و کماکان از این کار بدم میاد....(بعضی وقتا اطمینان پیدا میکنم که مخم تاب داره....)
2- چقدر خوبه آدم مهمونی دوستش دعوت بشه.کلی برای روحیه ادم خوبه....چون اول کلی از آدم تعریف میشه.دوم هم اینکه کلی آدم میتونه ورجه وورجه کنه و شلنگ و تخته بندازه.تازه کلی هم میتونه آتیش بسوزونه....تازه شومینه خونه شون هم کلی ذوق مرگت میکنه...چون با چوب طبیعی میسوزه و کلی یاد دماوند میوفتی و شیطونی هایی که با کل فامیل روز های چمعه باهاشون میکردی...هی هی،جوونی کجایی که یادت بخیر...
۳- از قدیم گفتن:آدم وقتی میوفته تو چاه،بعدش خیلی میترسه که دوباره بیوفته تو چاه(از:پروفسور من)
من الانه خیلی دلم میخواد بگم که اون پسره ی مزخرف چه جوری حالم رو گرفت و من خیلی دلم میخواد سر به تنش نباشه....ولی خب میترسم فردا بیاد بگه:فکر کردی من وبت رو نمیخونم.جرات داری بیا دانشگاه تا حقت رو بذارم کف دستت....
۴- آخ جون ...فردا یا شایدم پس فردا قراره به یکی هدیه بدم.برای لو نرفتن ماجرا مجبورم بعداً بیام توضیح بدم....

نظرات 11 + ارسال نظر
Bboy جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:27 ب.ظ http://Bboy.blogspot.com

من که اینفدر دوست دارم دوباره بیفتم تو چاه ! البته چاه نفتی که هیچ کس ثبتش نکرده باشه D:

فرزانه جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:20 ب.ظ http://ffarzaneh.blogspot.com

خدا رو چه دیدی یهو دیدی پسره بیاد دانشگاه خرتو بگیره...
:دی

حامد جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:08 ب.ظ http://antimemory.blogspot.com

سلام

خوشحالم که شاد و جلفی!!

من فرش باد رو توی سینما دیدم، آره، بامزه بود. «کلاه قرمزی و ..» هم همونی بود که باید باشه..

فعلا زت زیاد!

مریم جمعه 30 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:00 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

دوست شنگول من!فردا پسره میاد یقه تو میگیره میگه:اومدم بندازمت تو چاه!

آرمین شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:40 ق.ظ http://www.armiin.blogsky.com

سلام، پس وقتی افتادم تو چاه یادم باشه هموم نرم – چون ممکنه بازم بیفتم تو یکی دیگشون :p

مسیح شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:38 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

از چاله که در میان میوفتن تو چاه ...

حالا ببین اگه از چاه در بیای تو چی میفتی .

سربلند بمونی .

حامد شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:52 ق.ظ http://write-off.tk

دارم رابطه بین اولی و چهارمی پیدا میکنم
کمک نمیکنی؟
از کامنتت ممنون. من هم حرف های گوته دوست دارم
همین طور از اون سبدهای چرخدار خوشم نمیاد با این که آرزو داشتم یه بار توش بشینم

نقره ای شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:09 ب.ظ http://silverheart.blogsky.com

واییییییییییییی! بی سلیقه!!! سبد چرخدارای شهروند!! اصلاْ فکرشم نمیکردم خوشت نیاد!! من دیوونشم ... مخصوصاْ که هی با همه تصادف هم بکنم!! بازم بی سلیقه!!! دلت هم بسوزه!!

گیلاس شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:03 ب.ظ http://gilaas.blogspot.com


ولی من دوست دارم بشینم تو این سبدهای چرخدار و یکی من رو هل بده...
بعد دستم رو دراز کنم و هر چجی میخوام از قفسه ها بردارم و بندازم پشتم ( آخه من جلوی سبد نشستم !!! )

مرتضی شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:28 ب.ظ http://mortezaa.blogsky.com

ف مثل فیروزه

ققنوس شنبه 1 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:21 ب.ظ

بدخواه مد خواه داری ( همون پسره !) عکس بده جنازه تحویل بگیر ! :دی ! فوری ! کشیدن سیبیل و قاب کردن عکس هم پذیرفته می شود !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد