هی آقاهه،ازت متنفرم.آره ازت متنفرم.تویی که چهرت رو ندیدم ولی صدات رو شنیدم که میگفتی:"چه بهتر که مردن،همه میمیرین.اونا هم زودتر راحت شدن".... آره،آقاهه ازت بدم میاد...تو اگه میخوای بمیری برو خودکشی کن،چیکار بقیه داری لجن.کاش به جای بقیه تو مرده بودی،لال شی ایشاالله......
.................................
-- سلام نی نی
-- سلام
-- امتحانت رو خوب دادی؟
-- امتحانام...آره خوب دادم.
-- خب دیگه چه خبر؟؟
-- هیچی.آهان .امروز یه دوست گفت دیروز ترسیده باهام حرف بزنه.چون شیطنت از چشام نمیباریده.چون اخم بودم.....ولی من دیروز هیچیم نبود.تازه کلی هم ته دلم خوشحال بودم که مامان بابای دوستم زنده اند...به نظرت چرا ازم ترسیده؟؟؟
-- لابد ترسناک بودی دیگه
-- چرا؟؟
-- خب تو مثل قدیما دیگه خیلی سعی نمیکنی احساسات درونی ات رو زیر ماسک قرار بدی.این طور نیست؟.
-- آره.ولی باور کن دیگه انرژی اش رو ندارم.میدونی،بعد از اون موقع که اون بنده خداهه رو دعواش کردم.بد جوری حالم از خودم بهم خورد.درسته که خیلی حقش بود ولی این دلیل نمیشه که خشم و عصبانیت من در کنترل خودم نباشه.دارم سعی میکنم به زنجیرش بکشم.من اونو زندونیش کنم،نه اون منو.
-- آهان... خب؟
-- تو هم خوب منو گرفتیا...
-- بیراهه نرو،بقیه اش؟
-- امروز ندا کلی دعوام کرد که رو پاکت ثبت نام کنکورش،یادم رفته بوده که کد پستی رو بنویسم.
-- آهان......
-- دیروز یه آهنگ خوشگل از یه وبلاگه پیدا کردم اما مدلش اون طوریه که تا وقتی on هستی،آهنگه هم میخونه.این موضوع کلی منو دق داده...
-- خب.دیگه...
-- این هفته هم کلی باید خر بزنم،شنبه کنفرانس دارم.یک شنبه هم امتحان...
-- عیب نداره تموم میشه
-- آره،همین طوری داره عمرم هم تموم میشه...
-- آره قبول دارم.به خاطر این موضوع که افسرده که نیستی؟؟؟
-- نه چندان.ببینم باید مهم باشه؟؟...
-- نه چندان...
-- من سیب زمینی شدم؟؟؟
-- خودمم نمیدونم.فکر نمیکنم.ببین اصلاً مهم نیست..
-- آره نیست.
-- خب،دیگه؟
-- میترسم....
-- نخواستی ولش میکنی.تو که جایگزین براش پیدا کردی.....
-- مهم نیست.....
--آره،اصلا مهم نیست....
-- امکان داره،شاید بعداً
-- آره،هر وقت حسش بود...
--تقصیر منه؟
-- نه،رم کرده،نمیتونی کمکش کنی....
-- نمیشه...
-- اوهوم،نمیشه...
-- فراموش شده است.نه؟
-- البته نه،ولی این طور به نظر میرسه...
-- برات مهمه؟؟
-- ابداً...
-- شاید بهتره روشت رو عوض کنی؟؟
-- هول هولی نمیشه...
-- نمیشه کوتاه بیای؟
-- حرفشم نزن...
-- از خر شیطون بیا پایین.
-- اصلا حوصله اش رو ندارم.بذار همین جور پیش بره...
-- خلاف جهت جریان آب
-- مزخرفه،نمیشه...
-- آره نمیشه....
-- آره...خوشم میاد درکم میکنی..
-- خب،دیگه؟...
-- کشتی منو،بیا برو خونتون...دِ....
-- خیل خوب،دعوا که نداریم
-- نه.نداریم.شب بخیر
-- شب بخیر...
..........................................
هیچی بهم ربط نداره....

نظرات 5 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:14 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

این من شما چقدر مهربونه!سلام بهش خیلی برسون از طرف من.بهش بگو بی خیال ماسک و این حرفها.بهش بگو اگه این که میگن سیب زمینی بودنه بذار سیب زمینی بمونه!بهش بگو دوستش دارم.

مرتضی دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:34 ب.ظ http://mortezaa.blogsky.com

پینگ کن نی نی

گیلاس دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:01 ب.ظ

گاهی موضوعات ذهنی آدم چنان با هم قاطی میشن که از هم جداکردنشون هیچ ساده نیست...
و جالب اینکه هیچ بهم ربطی هم ندارن...

لطیفه دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:17 ب.ظ http://latifeh.blogsky.com

منم
آره خود خودمم
یادت نرفته که
بی وفا شدی خانومی
اینجوری نبودی

گـــمنــــام سه‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:45 ق.ظ http://sogand-ke.blogsky.com

سلام دوست عزیز....با ارزوی موفقیت روز افزون شما و به امید اینکه حال شما خوب باشد......باید بگم وبلاگ بسیار زیبایی داری....قلمی زیبا و بیانی شیوا....بی ریا و زیبا مینویسی...اگر مایل بودی به کلبه حقیر ما هم یک سری بزن.....پیروز باشید..گمنام مرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد