میدونید درجه خنگ بودن،فرق داره.بالاخره هر کسی یه درجه اش رو داره.مثلاً درجه خنگولیت من،ماکزیممه.یکی از مواردی که ادما میتونن میزان خنگ بودن خودشون رو بسنجن،اینه که وقتی دچار مشکلی میشن،چقدر طول میکشه مغزشون از قفل بود بیرون بیاد و راه حلی برای مشکلشون پیدا کنن.بعضیا ممکنه اصلا مخشون کلید نکنه و شروع کنن به تجزیه و تحلیل و بالاخره مشکل پیش اومده رو دو در کنن.بعضیام مثل منِ خنگول،بعد از سه روز،مخ تابدارشون از هنگ بودن در میاد.بله،بنده ی آخرِ آی کی یو،بالاخره 4 صبح امروز،دیدم ای بابا،کلی بیخودی دارم خودم رو میندازم توی هچل،در حالی که به راحتی میشه این مشکل رو دور زد.حالا خوبه که کار از کار نگذشته بود و دیر نشد بود.....
من نمیدونم چه جوریه که وقتی این عرب ها حرف میزنن،گلو درد نمی گیرین.من که همش فکر میکنم استخون ماهی توی گلوشون گیر کرده از بس که به گلوشون فشار وارد میکنن....
من از این فیلم مسخره ی صورتی خیلی خوشم اومد....
مریمی دندونت خوب شد؟؟؟؟؟؟
من منتظرم هر چه زودتر هفت اسفند بشه،بیسکویتم رو زود بخورم،بیام......
اممممم.....یادم رفته بود که نباید عصبانی با دیگران حرف بزنم.امان امان از این زبون من.قول میدم سرشو بچینم....
شادی جونم،خوشحالم که هستی.وگرنه تنها میموندم......
سلام وبلاگ جالبی داری به منم سر بزن
اینا به من مربوطی نبید ولی گفتم باز اظهار وجود کنم دیگه
سلام
امیدوارم موفق باشی
باز هم سر میزنم .............
من هم یه وبلاگ تازه ساز دارم .......
خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم باید بشینم همه نوشته ها رو یه نگاهی بندازم