زنده است.شاید اگه سه ماه پیش اینو میفهمیدم،خوشحال میشدم.ولی دیشب هیچ احساس خاصی نسبت به این که حالش خوبه،پیدا نکردم.....چند روز پیش گفتم:اتفاقات عادی میشن ولی فراموش هرگز...حالا میگم:اتفاقات فراموش نمیشن ولی عادی چرا........
................................................
مسخره است،اما واقعیت اینه که همه ی ما محکوم به زندگی کردنیم و بعدشم محکوم به مرگ.و راه دومی وجود نداره.یه مرگ اجباری به همراه یه زندگیِ اجباری تر...
هِی...تویی که این اَلم شنگه رو راه انداختی،تو دِه شما ظاهراً اسمش اختیاره،اما شخصیت محترم،دوره زمونه عوض شده،چون الان دیگه اسم اینا جبره،جبر....حالا بیا و درستش کن...
..............................................
نیستی!!دلم واست تنگ شده.میشه لطفاً با نبودنت برام عادی نشی......
..............................................
«این قلب من است
که در خیابانهای بی نام
در سینه ام چلاق میرود.
باید توجه کرد
چراغ های قرمز
بی جهت جریمه ام می کنند.»
«باز هم میگویم این اشک نیست
این جا ما عادت کرده ایم
هر روز پیاز خورد کنیم!»
"شهرام بهمنی"
سلام . خوب هستید . وب لاگ خوبی دارید. با تبادل لینک موافقی . به من سر بزن ممنون.
موفق باشی **************************** قشنگ بود
بی زحمت لینک من رو عوض کن.
کی زنده هس خصوصی واسم توضییح میدی ؟
۱-خیلی با زندگی نجنگ
۲- انشاالله عادی میشه
۳- شعرت معرکه بود
ولی ... آدما به همه چیز عادت می کنند ...
اتفاقات فراموش می شوند . عادی می شوند . نابود می شوند ... بعد یک روز بی خبر از همهء دنیا چشمهایت دارند گرم می شوند می خواهی بخوابی ، می خزند زیر لحافت و همه چیز از اول . دوباره باید فراموششان کنی ...