هوم؟خیلی پررویی اگه فکر کردی مُردم....

شنبه خیلی شیک نرفتم دانشگاه(حسش نبود،منم به خودم مرخصی دادم)،خیلی شیک تر هم غیبت خوردم.

یک شنبه هم کلی از دست اون پسره خندیدم(برای اطلاع مریم:همونی که درسش خیلی خوبه و همش هم تاتر بازی میکنه،بیخود هم نپرس چون فامیلش رو نمیدونم)،آخه با اون لهجه مضحکی که به خودش گرفته بود گفت:آقا نِگَ دارِت...

دوشنبه هم کلی پول تاکسی دربستی دادم تا به کلاس این استاده ی لعنتی برسم،عوضی نیومد.با کمال خیطی برگشتم....

چه بامزه!!استاد مهندسی اینترنتمون،همون استاد کامپایلرمون هست.امروز برگشتم بهش گفتم:استاد پروژه نمیدین؟!؟!؟؟!!!..... اصولاً با اینکه این استاده رو کلی قبولش دارم ولی خیلی از دستش کفریم.پروژه به اون شیکی و ماهی تحویلش دادم،شاسکول فقط یه نمره بهم داده.مسخره!!!!

وایییییییییییییییییی.این استاد ریاضی مهندسیمون عین فرفره میمونه.ویژی درس میده،فرتی هم تمرین.کچل شدم امروز تا تمرینش رو نصفه حل کردم...

این بود انشاء من،در مورد اینکه" سه چهار روز گذشته را کدوم گوری بودید؟"!!!!!

آخ تا دلتون بخواد این چند روزه که مهمونی بازی داشتیم این پریا رو چلوندم و ماچش کردم.شیطون بلا تا منو میبینه کلی برام دست دسی میکنه...

خطاب به چند نفر:
-- فعلاً قصدش رو ندارم،بنابراین بهت پیشنهاد میدم خودت بری خودت رو بکشی...

--چشم...دیگه چی؟؟؟فرمایش دیگه ای نبود؟؟!!!؟

-- دوست من،من که گفتم شما استعداد حدس زدن رو ندارید،چرا تلاش بیهوده میکنید.در ضمن به نظر من چندان فرقی هم نکرده.ببینم،میخواستی مثلاً زیادی توی ذوقم نزنی؟؟؟؟

-- کی میشه تو این امتحان لعنتیت رو بدی...آخه میخوام یه ذره مشاوره بهم بدی...شرمنده که اینقدر با کمال پررویی نیت رزیلانه ام رو بهت میگم.

--میشه لطفاً قیافه منحوستون رو دیگه نبینم....

آها...یه چیزه دیگه.من میگم نباید رأی بدیم،اما پسر خالهه میگه باید رأی سفید بدیم(تازه گفته باید علامت ضربدر بزنیم تا نتونن توش اسم بنویسن).خب نظر شما چیه؟؟؟

زاستی خیلی ننر تشریف دارید که اهل هدیه دادن نیستید.شرمنده،ولی میمردم اگه اینو نمیگفتم.

کلی با این شعره حال کردم:
«آخر اتوبوس جای باحالیه واسه لنگر انداختن.
می شه کلی بلند بلند خندید و حال کرد.
با بچه هایی که تا سینه از پنجره اومدن بیرون و میگن جونمی جون و فریاد می کشن،
یه جوری جیغ می زنن که پرده گوش آدم میخواد پاره بشه!
اونجا میشه کلی سر به سر آدما گذاش،اونم وقتی که اصلاً انتظارشو ندارن،
و بعد کنار پنجره خروج اضطراری کرکر خندید.
میشه کلی پا کوبید و دست زد و آواز خوند
بچه های ته اتوبوس هم مثل رهبر ارکستر دستاشونو بالا و پایین می برن.
چه جار و جنجال محشری،عین زنبورای تو کندو!
ولی حیف که من این جلو گیر افتادم
آخه باید رانندگی کنم.
"لین هاکلی"

نظرات 3 + ارسال نظر
سهند چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 08:40 ق.ظ http://na-gofteha.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی دارید. خیلی روان و ساده و زلال.

مهدی روزگار چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:50 ق.ظ http://estavi.persianblog.com

کلی خندیدم خیلی با مزه شیک مینویسی وخصوصا اون شعرت خیلی شیک بود! گر هر چه من اهنگ و سبکشو درک نکردم ولی مهم شیکش بود دیگه!

ققنوس چهارشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 04:12 ب.ظ

منم نمی دونم بالاخره رای سفید بدیم یا رای ندیم کدوم بهتره ؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد