هوا به این گرمی و اونوقت سرما خوردگی و گلو درد و سرفه و عطسه و دستمال کاغذی!!!نوبره والا!!!!!!این سه چهار روز رو که شده بودم عین این عروسک های خیمه شب بازی،دست و پاهام همش آویزون بود....راستش رو بخوای الانشم دارم پس میوفتم....تازه این وسطا مونیتورم هم روشن نمیشد.که البته بعد از یک شبانه روز تلاش بیوقفه و مهندسی های بنده،کاشف به عمل اومد که ایراد از قطعی سیمش بوده.(واقعاً متشکرم از اینهمه سر کاری!!!!!!)
خب دیگه،بیشتر حوصله ندارم بنویسم....
سلام وبلاگ خیلی جالبی داری به من هم سر بزن تبادل لینک میکنی؟
سلام بابا رياضی مهندسیییییییییی ... منم مثل تو مکانيک می خونم تازه سر کار هم ميرم ..يا سر کلاسم يا سرکار يا توی ترافيک ... بازم خوش به حالت ....
خدا بد نده.
بیای پیشم خوشحال میشم.
سلام
بلادوره ایشالا
حالا که خوب شدی حتما ؟؟؟
...
فکر می کنم یکی از راهبردی ترین اختراعات بشری همین اختراع دستمال کاغذی بوده باشه ... نه ؟؟
سربلند بمونی و ایرونی
خدا از دهنت بشنوه من هم تو همین روزها
مریض شدم ای امپول زدم اااااااای
ایشالا زودتر خوب بشید در ضمن بابا مهندس!!