[توضیح:داخل کروشه ها یه کم توضیحه.به این امید که،شاید آخرش به این نتیجه برسین که در خورد شدن اعصابتون،باید تجدید نظر بشه و منم بدون عذاب وجدان بنویسم.]
میبینم که انگلیس و آلمان و فرانسه هم حذف شدن به سلامتی.کلی ذوق مرگ شدیم....[موضوع قراره عوض بشه،پس چهار(یا بیشتر) تا نقطه گذاشته میشه]ایشون(یکی از اعضای محترم حانواده)حدود 45 ثانیه است که یواشی اومده پشت سر من وایساده و داره کارای منو نگاه میکنه.غافلگیرش کنم خوبه؟یا به روی خودم نیارم؟؟؟؟؟رفتش......یه بلاگی بود که من همیشه فکر میکردم باید یه آقای 24 ساله نویسنده اش باشه.از اسم و عکس بالای بلاگش و مدل نوشتنش،این طور برداشت کردم.امروز تصادفاً کامنت یه بلاگی رو میخوندم(البته خودش اون کامنت رو نذاشته بودا،یکی دیگه از هم دانشگاهیاش بود)متوجه شدم ایشون یه دختر خانم هستن،به اسم ...(بماند)[سه تا نقطه یعنی یه کلمه سانسور شده]دانشجوی کامپیوتر،از دانشگاه...(اینم.بماند!!نمیخوام کسی که دستش رو رو کرده،بیاد مچ منو هم بگیره)خب نظرت چیه؟من زیادی خنگ بودم،یا اون زیادی پسرونه(بیشتر مردونه)!!!!.....
[اینجا قراره موضوعی مطرح بشه که با موارد بالا خیلی تفاوت داره و در واقع تمرکز ذهنی من بیشتر روی همینه.بنابراین Enter رو زدم و به خط جدید اومدم.]یه چیزایی میگه که عمراً به من ربط داشته باشه.در واقع یه کم داره اطلاعات کهنه ی منو در مورد زندگیش تصحیح یا به روز رسانی میکنه،تا شاید فقط یه کم حرف زده باشیم.اما نمیدونه چه تاثیر وحشتناکی،توی ذهنیت من،تفکر من و عقاید من داره میذاره.اینکه دوباره به این نتیجه برسم که دنیا سیاه مطلقه.آدما ظاهراً خاکسترین،اما باطناً سیاهِ سیاهن.اون،بقیه،و حتی من،که به اجبار باید تسلیم این قانون ذاتی بشم.و این ذهنیت آزار دهنده که دوباره بعد از مدت کوتاهی بر میگرده سر جاش.میشه لطفاً یکی پیدا بشه و منو گول بزنه و ظاهراً یه مثال نقض بیاره تا این قانون زیر سوال بره.چون این قانونِ بدون استثنا به طور وحشتناکی منو ناامید میکنه.....
[امیدوارم یه کم توجیه شده باشین.چون در غیر این صورت فقط میتونم بگم متاسفم،چون نمیتونم قانون نوشتن ذهنم رو به این زودیها تغییر بدم.]

نظرات 4 + ارسال نظر
پسرشجاع شنبه 6 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:58 ب.ظ

تو حرفهای دلتو هرجور دلت می خواد بزن، حتی از آخر به اول (چپکی بنویس!) ولی خواهشا به چشمهای ما رحم کن و قواعد نگارشی رو رعایت کن! آخه چرا همه چیزو به همی می چسبونی؟! فاصله رو پس خدا برای چی خلق کرده؟

مرتضی یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:08 ق.ظ http://mortezaa.com

وای من نمی دونم دانشگاه تو کجاست. لول. الان فیروزه میگه کوفت

مریم دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:01 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

اگر دنیا سیاه سیاه بود ...بگرد.دلیلی برای سپیدی پیدا می کنی.می خواهی چند تا از دلایلم را بشنوی؟
۱- باران.دنیای سیاه نمی تواند پدیده ای به این زیبایی داشته باشد.
۲- فکر می کنی آدمی سیاه قادر به نوشتن شازده کوچولو باشد؟من که گمان نمی کنم.
۳- همین که ایتالیا حذف شد!!(غصه نخور.به جاش انگلیس هم حذف شد!)
من سیاهی مطلق را باور ندارم.باید یاد گرفت سپیدی را دید و سپید زیست.
شاد باشی فیروزه ی آبی من!!

مسیح سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:30 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

فکر می کنم صراحت چیز بسیار بسیار خوبی باشه ...

سربلند بمونی و ایرونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد