ساعت 12 شبه.راستی این امتحان فوق لیسانس کی هستش؟؟؟(نه اینکه من خیلی درس خوندم،همینه که اینقدر اطلاعاتم جامعه(جامعه نه،جامع ه ( ه -->هست)!!).این دفعه دارم روی یه پروژه ی گروهی کار میکنم.فعلاً که نود درصد کار تا حالا فقط جلسه بوده(میبینید چقدر زحمت میکشیم.بدیش هم اینه که لازمه همه ی این مراحل طی بشه).... دختر داییه خونه مونه،داره با خواهره(این کلمه "خواهره" به قول بعضیا) وراجی میکنه و احتمالاً تا سه نصف شب.خدا وکیلی اگه خودمم نباید میرفتم سر کار تا چهار رو بیدار میموندیم.....به نظرت،من میرسم اینا رو آپدیت کنم...... راستی تو نمیخوای از این دپرسی در بیای؟؟ حوصله ام سر رفت بابا.......میخواستم سیب بخورما،یادم رفت!!!......دلم کتاب فروشی رفتن میخواد و تا دیر وقت بیدار موندن و تا لنگ ظهر خوابیدن.(آره،آره.دقیقاً منم به این نتیجه رسیدم که کمی مخم تاب برداشته!).خدافظ.

نظرات 4 + ارسال نظر
مسعود سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:44 ق.ظ http://www.massoudx12.blogsky.com

سلام خوبی دوست عزیز

بهت تبریک میگم وب لاگ جالبی داری

نظرتون در مورد تبادل لینک چیه؟

پیش منم بیا !

مســـــعود از وب لاگ جادوهای ویندوز

نقره ای چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:29 ق.ظ

اولا که همش خب خرج داره ... شعر که نیست مجانی باشه!!!! دوم اینکه از بس عین خودم قرنی یه بار آپ میکنی دلم میخواد گازت بگیرم!!!!!

هیلا چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:14 ب.ظ http://ندارم

فعلا این لینک رو برات میذارم تا تویه کتابا یه چرخی زده باشی!


http://www.ketabkhaneh.i8.com

میرزا بوزبوز پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:52 ق.ظ http://boozbooz.com

کمی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد