ساعت یک نیمه شبه و من دارم بلند بلند یکی از شعرای دوران کودکیم رو میخونم.آخه باباهه مسافرته و تا صبح با خواهره و دختر داییه شلوغ بازی و وروجک گری...

زیر این دهنه ی کولر،باد داره منو می بره!!!!!!

دلم برای یک ماه دیگه خودم،که نتیجه کنکورم میاد،می سوزه.آخی،طفل معصوم من،حیوونی من!

نظرات 1 + ارسال نظر
مسیح شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:05 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

:)

این جلو نکشیدن ساعتا هم معضلی شده ها

اگه بخوای ساعت درستو بنویسی با ساعت ثبت پستت جور در نمیاد

اگرم بخوای تناقض نباشه این طوری می شه

:)

امیدوارم وقتی جوابش میاد

حسابی خوش به حالت باشه

...

سربلند بمونی و ایرونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد