-- یکی از محاسن قبول نشدن توی کنکور اینه که دو برابر معمول غذا میخوری ولی بازم وزن کم میکنی!چه شاهکاری!

-- یه نفر رو تصور کن توی دانشگاه،یه مانتو شلوار خاکستری تیره بلند و ساده،گاهاً با چادر مشکی و یه مقنعه ی مشکی بلند.یه مثلاً استاد با یه اخلاق گند سگی که تمام رفت و آمدهاش یا با تاکسی تلفنیه، یا با زانتیای نقره ای.و در مورد ظاهر و اخلاقش هر کاری میکنه که بزرگتر از سنش بنظر بیاد.حالا همون آدمو تصور کن توی یه اتوبوس درب و داغون،با یه مانتوی تقریبا کوتاه تازه مد شده،و یه روسری رنگی براق،با یه لبخند گنده رو صورتش و یه عالمه حرکات مضحک سر و دست که باهاشون داره دختر بچه کوچولوی صندلی جلویی رو که بطرفش برگشته رو،داره میخندونه.حالا میتونی تصور کنی وقتی اون آدم یهو یکی از دانشجوهاشو با چشمای گشاد شده خیره به حرکات مضحک استادش می بینه ،چه حسی به اون آدمه دست میده؟؟؟؟ من بهت میگم،اون آدمه ذاتا دلقکه.بروی خودش نمیاره و بعدش میاد جریانو با خنده توی وبلاگش می نویسه و اضافه میکنه: آدمای دلقک که نه رشته شونو دوست دارن،نه شغلشونو،همون بهتر که همیشه سردرگم بمونن،همون بهتر که برن گم شن...

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:41 ب.ظ http://maryami.com

کاشکیب ما زانتیا داشتم!

اوه عزیزم چه آرزوی خفنی!!!!!
مریم جون تا جایی که من خبر دارم تو آرزوهایی خیلی خیلی بزرگتر و مهمتر از این داری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد