کی این روند مزخرف زندگی من تموم میشه،نمی دونم!لعنتی تمومی نداره.

بعد یه مدت دور بودن از اینترنت چقدر وبلاگ خونی کیف داد.گور بابای منطق و شعور و کنکور و زندگی و آینده و من.چیه؟هان؟چیه؟

وبلاگ هاتون رو تندی همه آپدیت کنید که حوصله ام بسی لبریز میباشد و هر نوع آپدیتی کمک بشردوستانه به همنوع محسوب میشود.مگه ندیدی سعدی میگه:بنی آدم  ...ولش کن حوصله شعر نویسی ندارم.یه کتاب شعر بامزه گیرم اومده اما اصلا حسش نیست بخونمش.این دختره رو امشب دیدی کله اش چقدر بوی قورمه میداد.همون که حرف از شخصیت و غرور یک زن میزد.عین قدیمای خودمه.نه اینکه الان یه جور دیگه شده باشم.نه...فقط یقین دارم چند سال دیگه پیش خودش میگه: چقدر بچه بودم.چقدر آدما برام موجودات ارزشمند و حقیقی ای بودن.چقدر یک انسان برام احترام  داشت.چقدر سعی کردم انسان باشم.چه عقاید فریبنده ی دروغینی...ولی میدونی،شیرازه آدما عوض نمیشه.اینو مطمئنم!باز هر چی تو مغزم بود، شالاپی ریختمش تو وبلاگم.من ادم پر حرفی نیستم،فقط مغزم ضایعات زیادی داره.اینم تقصیر من نیست،از خیلی خیلی وقت پیش شیرازه ام ریخته شده!

راستی شما، اون آدم تنهای بارونی منو، اون بالا می بینید؟من مدتیه نمی بینمش!

نظرات 2 + ارسال نظر
نقره ای یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:06 ق.ظ

این شیرازه کجاست؟ یعنی کجای شیرازه؟ هی باز بگو شعر دل منو بسوزون که دیگه شعرم نمیآد!!

نقره ای یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:08 ق.ظ

الن کامنتتو دیدم واسه بلاگم ... یه جوری گفتی آدم احساس میکنه انگار مثلاً بو جوراب میده!!! ... من قهر!!!!!!!

ببین اگه بوی جوراب میداد که میگفتم.گفتم که،فقط بوی شعرای سهرابو میده.تازه نمیدونی،خودم یه موقعی یه شعری گفتم که بعد یه سال فهمیدم بوی شعر تو رو میده!بوی شعر سهراب که هنوز خوبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد