خاک تو اون سرشون کنن با اون سوالاشون!تو هیچ عطاری جهنم دره ای نمونه اش پیدا نمی شد.هی هر چی میگم: بابا، این کنکور هفتاد درصدش شانسیه!هی میگن:نه،به درس خوندن!بیا،حالا خوب حالیتون شد!!!!!

پوف...عمراْ عمراْ.اصلاْ هم گریه نمیاد.میخوام برم خوش باشم...ولگردی و وبگردی و چت بازی و اس ام اس بازی و بیکاری و تا ساعت ۱۰ خوابیدن و بعدشم تا نصف شب کتاب خوندن!

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
چیزهای بد...شاید ناراحت کننده ...زیادن..
شاید باید گاهی بی خیال گذشت..

نقره ای پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ب.ظ

الهی .... بمیرم من برات ... اصلا خودتو ناراحت نکنی ها!!! جدی می گم ... یه سفر بیا ... شارژت می کنیم ... !!!! اینقده بستنی بهت می دیم!!! جاده هم می بریمت!!!

اینقدر ورجه وورجه نکن فسقلی جون!!!!!!!!! بعد کنکوری اعصاب درست حسابی ندارم،میام یه جیغ بلند میکشما!!!!!!!! آخه این جاده کدوم الاغیه!!!!!!!!!! با این کنکوری که من دادم،بستنی هم از حالا کوبونده شده وسط صورتم!حالا هی بیا قدم بزن رو نرو من!

پسرشجاع جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:35 ق.ظ http://braveboy.blogspot.com

تبریک که بالاخره تموم شد. امیدوارم نه از کنکور بلکه از درسی که خوندی راضی بوده باشی، با آرزوی موفقیت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد