دیشب که عین این آدمای عقده ای خل،بدو بدو رفتم مهمونی و بازار و دردر(اونم درست یک ساعت بعد امتحانم).بعدشم نشستم پای تلویزیون،دلم برای برنامه های مسخره بدرد نخورشون تنگ شده بود.یک، هم نشستم به کتاب خوندن!صبح هم راس هفت و نیم بیدار بودم،اما چون کاری برای انجام دادن نداشتم.بخاطر همین تا نه توی رختخواب موندم و به صدای بارون گوش دادم.هی گوش دادم.هی گوش دادم.تند تند.... بعدشم قبل هر چی پشت اینترنت،بعدشم صاف رفتم سر یه وبلاگ و بعدشم یه عالمه کولی بازی در آوردم که چرا منو افشا کردی؟!!حالا انگار من کدوم خری بودم!والا!... بعدشم باز با عمو جون،ویراژ از این خیابون به اون خیابون.آخرشم برگرشتم خونه وسط اتاقم نشستم ونگ زدن که چرا اون دختر بچهه ی سر اون خیابونه،همش سر اون خیابونه است و باید شکلات و بیسکوییت و آدامس بفروشه!یکی نیست بگه تو مگه فوضولی!(ولی گناه داره،من موندم این بچه خونه زندگی نداره که همش فقط سر اون خیابونه!).حالا هم هر چی به این دوستم زنگ میزنم ببینم امتحان امروزشو چیکار کرده،موبایلش که خاموشه،خونه هم که نیست!میترسم باز غش کرده باشه برده باشنش بیمارستان و سرم و این حرفا!برای امشب هم که از دو هفته پیش برنامه ریختم:با دختر داییه قرار خیابون گردی و پاساژ گردی و شام خوری و هله هوله خوری و... دارم.

یه چیزی بگم،فکر کنم باز دارم مرض حرف نزدن و نوشتن پیدا میکنم!

نظرات 2 + ارسال نظر
نقره ای جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ب.ظ

ای وا خدا مرگم بده!!! خب از اول می گفتی تو اینتلیجنت سرویس کار می کنی ... آمارتو پخش نمی کردم!!! خاک عالم!!!
ضمناً به بببببببببه!! خیابون گردی و پاساژگردی!!!

دیوانه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ب.ظ http://divane.blagsky.com

ممنون ار تذکرتان در مورد اصل شعر
ولی
فراغت : نا آرامی - نا شکیبایی
فراقت : دوری -

دوتاش تو شعر معنی می ده
کدوم منظور سعدی بوده ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد