میدونی که دلم واست تنگ شده.کاش زود برگردی.راستی تولد دو روز دیگه ات مبارک.منم مثل تو روزا رو می شمارم.میدونی ماریا،این روزا،روزای خوبی نیست.روزای بدون یه دوست خوبه.روزای بدون یه ذره شادی.روزای مسخره.میدونی ماری،تصمیم گرفتم غر نزنم.تصمیم گرفتم مطیع شرایط بشم.تصمیم گرفتم مثل تو،دونه دونه روزا رو بشمارم تا تموم بشن....
بی ربط:کاش قول نداده بودم!
اما حالا که قول دادی هیش کاریش نمی تونی بکنی!!! یوهوهوهاهاها!!!! (خنده ی شیطانی!!!)
میخونه این جا رو؟
با این کامنتهای من مطمئنم از فردا کامنتدونی رو میبندی!
ولی خدایی رو درواسی نکن .. بذار من آدم شم!!
عزیزم تولدت مبارک.
ماری اون دوردستها دیگه داره ثانیه ها رو میشماره....
چند تا از پست ها تو خوندم ...
در مورده اینکه نمیدونی چی میخوای ... خیلی حرف دارم ... ولی راستش الان وقت ندارم ... شاید دوباره بیام و نظر و بگم ... فقط یه چیزی رو بدون ... خیلی ها تو مقاطعی اینجوری میشن ... فقط یا متوجه مشکلشون نمیشن ... یا ابراز نمی کنن مشکلشون چیه
روزهای اینجا بدتره.روزهای بدون هیچ دوست خوبیه.روزهای فراموش شدن توسط دوستای قدیمیت/روزهای بی اف -جی اف شدن دو تا دوست جدیدت/روزهای کشدار تنهای درس و کار/روزهای بدون پول زیاد برای تو که عادت داشتی هر چی میخوای بخری/روزهای شمردن ثانیه ها برای تموم شدن/