*مسافرت ما و مامان بابا شدنم تموم شد!

**نخیر.اینجوری نمیشه.واسه اینکه خوش قول بشم باید برم اکانت جدید بخرم!

***خفن به یه کتاب آویزون شدم که فوق العاده است.من معمولا نمی گم چی میخونم ولی الان خیلی دلم می خواست اسم کتابو بگم که بقیه هم اگه نخوندنش، بدون برن بخوننش. اما راستشو بخوای خوندن این کتاب برای یکی که اینجا رو می خونه اصلا خوب نیست!

****از متن همون کتاب:بزودی.بزودی.بزودی.بزودی.این بزودی یعنی کی خواهد بود؟چه کلمه ی هراس انگیزی است این :بزودی.بزودی ممکن است یک ثانیه ی دیگر باشد.بزودی می توند یک سال طول بکشد.بزودی کلمه ای است هراس انگیز.این بزودی آینده را در هم می فشارد،ان را کوچک می کند.و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود،هیچ چیز مطمئنی،هر چه هست دو دلی و تزلزل مطلق خواهد بود.بزودی هیچ نیست و بزودی چه بسا چیزهاست.بزودی همه چیز است.بزودی مرگ است...

نظرات 5 + ارسال نظر
بهرام سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:55 ب.ظ http://b66.blogsky.com

بد نبود ولی باید خیلی روش کار کنی به من هم سر بزن

الف.ک چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:12 ق.ظ

بگو .. خواهش ...
یواشکی بگو٬ نمی‌فهمه .. قول میدم!

مریم چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ http://maryami.com

اون طفل معصومی که براش خوب نیست احیانا من که نیستم؟
چه جوگیر شدم یهو!

ماری عزیز،شما بی زحمت از اون سر دنیا جو گیر نشید یهو!

نقره ای پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:46 ق.ظ

پس منم!!! اون کتاب برای من خوب نیست!!! همممم ... یعنی از سیگار هم بدتره؟؟؟


چه حسی داشتی وقتی این کامنت رو خوندی؟؟؟! D:
((بد نبود ولی باید خیلی روش کار کنی به من هم سر بزن))

من که هیچی!اون کامنت واسه هاینریش بل هستش که باید سر از قبرش در بیاره و بره روی متنش کار بکنه و بعدشم در اولین فرصت به اون اقاهه سر بزنه!!!!
تو باز خودتو انداختی وسطو خودتو قاطی همه چی کردی!آخه تو که سیگار میکشی گونی گونی،یه کتاب خوندن یا نخوندن چه توفیری داره!!!هااااااااااااااااااا؟

غزل پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:45 ب.ظ http://imagicgirl.blogsky.com/

آقا ! ببخشید خانم ! اول که خب متن که خوب بود ، کتاب هم که لو رفت مال هانریش بل بوده ! بعدش من هر وقت هانریش بل میخونم سردرد می گیرم نمی دونم چرا ! بابام یک عالمه ازش کتاب داره !
اما جوابت به نقره ای خیلی حال داد ;) خندیدم ! هاهاها ! این جدیت شما دوتا تو کّل کل من رو کشت ! البته از خنده !
خوش بگذره

به غزل:
ببین غزل جون من جدا داره حسودیم میشه ها!!این بابای شما احیانا نمی خواد کتاباشو به یکی قرض بده؟!!!!!
به نقره ای:
جناب تحویل بگیر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد