**هر وقت که میام خونه،توی اتاقم یه تغییراتی دادن که من دوسش ندارم،انگار که دیگه جزء خانواده حسابت نکنن...

**باور کن حس بدیه از وقتی که فهمیدم فقط به چشم یه همبازی دوران کورکی بهم نگاه نمیکنه!اه.لعنت به تمام حس های احمقانه!

**دلم اون شعر رو می خواد،با همون صدایی که دفعه اول شنیدمش.این شعره رو،این جوری توی بلاگ،دوسش ندارم.

**اه.کجایی پس!حوصله ام سر رفت...

نظرات 3 + ارسال نظر
اندیشه ورز برنا شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ق.ظ http://andishevarz.blogfa.com

به این زودی سر رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من کلا حوصله ام زود سر میره!

غزل شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ

باور کن بعضی وقتها این ماییم که فقط فکر می کنیم حس بدیه، خیلی هم حس خوبیه ! ;)
اون اولیه که گفتی اما حس خیلی بدیه!

مریم یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:30 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

ما اینجاییم،آسوده باش فیروزه جان!

حالا خوبه نگفتی آسوده بخوابیم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد