دارم فکر می کنم زندگی از این افتضاح تر هم میشه؟!!آره،شایدم بشه!!کم کم میشه.هر روز افتضاح تر میشه!یواش یواش،کم کم... 

 

پیوست:سعی می کنم آروم باشم.واقعا سعی میکنم آروم باشم.اما این مبارزه ی ذره ذره بد جور داره نای منو ذره ذره می کشه.بیشتر اوقات به این فکر می کنم که کجا دارم می رم؟!!!واقعا کجا دارم می رم؟!! نمی فهمم چرا وقتی سعی می کنم گریه نکنم،دیگه برای چی دندونام درد می گیرن!هی،تو می دونی من کجا دارم میرم؟ریز شدم،ریز و له!چرا نمی فهمی الان وقتش نیست.چرا یه آدم به سن من،اینقدر باید ناتوان باشه!اینقدر ضعیف،اینقدر له،اینقدر از هم پاشیده... 

پیوست:هی،دیشب رفتم بلوک سی،طبقه ی چهارم.یاد تو افتادم،ساعت دو نیمه شب بود... می دونستی خیلی حالمو بد میکنی؟!!می دونی چفدر دلم می خواد در موردت بنویسم،شاید که حل بشی.لعنتی رسوب کردی تو وجودم.داری مسمومم می کنی.دارم بالا میارم.دارم تو زندگیم بالا میارم...