نمی دونم چرا وقتی رسیدم خونه مون،همچین عجیب با این پست همذات پنداری کردم.فقط نمی دونم چرا منم خیلی صاف و مردانه!! و محکم نشستم سر جام و زل زدم بهاش!!!
پیوست:جدیداها(یعنی چیزی در حدود یکی دو ساعت)،متوجه شده ایم که در غزه خبرهایی بوده انگار!!!!خب،دیگه چه خبر؟!!
آن خرگوش فروشی نیست که بخریش! شرط هم ندارد!
اٍ!! یعنی شمام اون خرگوشه رو واسه کلکسیون جک و جونوراتون می خواین نگه دارین؟ :دی
(بابا بیخیال!عصبانی نشو خب!)
برای "تو"ی احتمالی آینده گذاشتمش کنار!
فکر یه بزک جدید!!!مچتو گرفتم:دی
ما در تعطیلات نیستیم. خوابگاهیم و روی اسلایدهایمان و آخرین کوفتکاریهای تز کار میکنیم. حال و حوصلهی وبلاگ به روز کردن هم نداریم.
از احوالپرسی شما هم سپاسگذاریم.
اوه!
من را یاد خاله بزرگهام انداختی که اصرار عجیبی دارد که زنم بدهد!
جالب است،مرا عجیب یاد رفیقت انداختی...
این پست تناقض کاملی با پستی که در
چهارشنبه 18 دی ماه سال 1387
نوشته شده داره که کلا چرت و پرت نویسی نویسنده رو نشون می ده !!!!!!!!!!!
اولا که دو تا نوشته ی ۱۸ دی داریم!دوما تناقضش کجا بود؟!!!سوما بنده به شخصه هیچ ادعایی در مورد صحت صد در صد نوشته هام ندارم.اصلا عزیزم تو هر جور راحتی فکر کن بی نام جان!چهارما:گمونم مراتب اعتراض تون رو قبلا خونده بودم.نخونده بودم؟
اون تو روح رو منظورمه فکر کنم پدر بزگوارتون هم جزو عناصر مذکر حساب بشن ! منم اولین بارمه که تو وبلاگ جنابعالی نظر می ذارم !در نتیجه چهارما تون هم حذف می شه البته با این نظر شد دوبار !
البته که بابای منم جزء اجناس مذکره و البته مثل بقیه اجناس مذکر،روی همه ی حرفاش نمیشه حساب باز کرد متاسفانه!!و اما تناقضش کجاست با این پست آخری؟خب بابامه.دلم براش یه ذره شده بود خب!و اما چرا بی نام جناب بی نام؟!!!شما که دفعه ی اولتونه که اینجا نظر میدین؟!!وخیلی عجیبه که برگشتین جواب نظرتون رو هم بخونین!!
دیدم نظرات رو جواب می دی آدرست رو سیو کردم ! که جوابم رو ببینم پس این تو روح رو با پدرتون هم هستید ! عجب ! من دیگه حرفی برا گفتن ندارم !
من که گفتم هیچ ادعایی در مورد صحت صد در صد گفته هام ندارم.با اجازتون روح بابام رو از روح بقیه اجناس مذکر،جدا نگه می دارم :دی