شب ها، از تهران تا اصفهان را با نور پایین رانندگی می کنم،نهایت ۱۰ متر جلوی خودم را می بینم، اما، به مقصد می رسم ... لازم نیست تمام مسیر را از قبل برنامه ریزی کرد. اینجوری فقط به اندازه ی ده متر خواهی ترسید!
تو آندره آس را نمی شناسی!او اصلا نمی ترسید.او فقط حس کرد اتفاقی که قرار بود بیفتد بزودی.سعی کرد انکارش کند،چون زندگی ساده تر میشد.اما چه فایده وقتی بزودی اتفاق می افتد(و افتاد!) بحث سر ترسیدن یا ده متر جلوتر نیست،سر اتفاقی است که می افتد بزودی...
اون اتفاق که قراره بیافته و مدام میترساندت مطمئن باش که میافتد.......میگن نترس و فکر نکن و هی برنامه نچین و هی به اخر فکر نکن چون چیزی که میترسوندت بالاخره اتفاق میافته...مگه میشه به نظر تو؟ من نمیتونم
):
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
شب ها، از تهران تا اصفهان را با نور پایین رانندگی می کنم،نهایت ۱۰ متر جلوی خودم را می بینم، اما، به مقصد می رسم ... لازم نیست تمام مسیر را از قبل برنامه ریزی کرد. اینجوری فقط به اندازه ی ده متر خواهی ترسید!
تو آندره آس را نمی شناسی!او اصلا نمی ترسید.او فقط حس کرد اتفاقی که قرار بود بیفتد بزودی.سعی کرد انکارش کند،چون زندگی ساده تر میشد.اما چه فایده وقتی بزودی اتفاق می افتد(و افتاد!)
بحث سر ترسیدن یا ده متر جلوتر نیست،سر اتفاقی است که می افتد بزودی...
اون اتفاق که قراره بیافته و مدام میترساندت مطمئن باش که میافتد.......میگن نترس و فکر نکن و هی برنامه نچین و هی به اخر فکر نکن چون چیزی که میترسوندت بالاخره اتفاق میافته...مگه میشه به نظر تو؟ من نمیتونم
):