دست دست کردن را دوست ندارم،آب زیرکاهی،یواشکی قدم زدن،لوس کردن و لوس شدن را دوست ندارم.این ور اونور پلکیدن را دوست ندارم!بازگشت به همان سبک و سیاق سابق را دوست ندارم.اصولا یک حرفی زده باشم که صرفا حرفی برای تنوع زده باشم را دوست ندارم.بی حوصله گوش دادن را دوست ندارم.رودروایسی را دوست ندارم.کله شق بودن را که اصلا دوست ندارم.زر مفت زدن را شاید،اما زر مفت شنیدن را دوست ندارم.خفه شدن را دوست ندارم.ترحم را دوست ندارم.کاسه ی داغ تر از آش شدنت را هم دوست ندارم. 

 

پیوست: چرا پاتیناژ می روی مدام؟ 

پیوست بی ربط: خوشحالم که این بلاگ را دارم.زر زر کردن را،وقتی عصبیم،بسی دوست دارم!

نظرات 10 + ارسال نظر
تربن شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 05:23 ب.ظ http://tarbon.blogsky.com

۱- این «دوست ندارم‌ها» منو یاد یه چیزی می‌ندازه. راستش رو بگو از کجا دزدیدیشون؟
۲- تو خیلی عصبی‌ای‌ها! بیچاره دوستات!

۱- تو (یعنی شما!!) فکر نمی کنی که وقتی من اینقد به قول خودت عصبیم،نباید سر به سرم گذاشت و انگ دزدی بهم زد؟!!!!!!
من که چیزی یادم نمی یاد،حالا کی و کجا دوست نداشته هاشو ردیف کرده؟؟
۲- آقای عزیز،تو این دوره زمونه کسی دوست آدم عصبی نمی مونه!خیالتون از از بابت دوستای من راحت باشه!

تربن شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:38 ب.ظ

«دزدی» رو که به شوخی گفتم؛ البته الان یادم اومد اون چیزی که با خوندن نوشته‌ت یادش افتادم، چی بود: یه شعر ترجمه!
هرچند حالا که کامنت خودمو می‌خونم، از لحنش خوشم نمی‌آد. بنابراین این «ببخشید» بی اگر و اما رو بپذیر لطفاً!

خواهش می کنم،راستش معذب شدم.معذرت اگه باعث شدم همچین احساسی پیدا کنین...

زندونی شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:21 ب.ظ http://zendouni.wordpress.com

زر مفت زدن را شاید، اما زر مفت شنیدن را دوست ندارم.
این را بسی خوب آمدی!

تربن دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ق.ظ http://tarbon.blogsky.com

(:
از خوبی‌های تو یکی همینه که خودتی؛ حتی اگه به مذاق بعضیا خوش نیاد.

از بدی های من اینه که دیگه زیادی خودمم!

سروش دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:42 ب.ظ http://loti21.blogfa.com

نوشته هایت احساس بی نهایت زشتی را در من دامن می زند؛ حسادت .
در ضمن در صورت تبادل لینک خبرم کن، البته من تو را لینک کردم با اجازه.موفق باشی و باطنت برف باشه و وجودت طلا
http://www.loti21.blogfa.com/

غزل دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:15 ب.ظ http://imagicgirl.blogsky.com/

ببخشید ها من کم می شه تو کامنت دونی ملت فضولی کنم! اما خب دوستای ایشون خیلی هم خوشحالن که دوست ایشونن و اصلا هم به نظرشون ایشون عصبی نیستن چون اینی که می بینی فقط نصفشم نیست! بعدشم وبلاگ باسیه غر زدنه نه چیز دیگه شما اصلا نگران دوستان ایشون نباشین، جناب ترین!

الان یکم به رگ مثلا دوستیم برخورد داغ کردم اینارو گفتم، بعدا میام یه کامنت مربوط می زارم

غزل جون،یه شوخی ای بود تموم شد رفت.صلوات بفرستین :دی :دی

دوست جون خودمی ها،عخش خودم! :دی

تلکابین دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:57 ب.ظ http://telekabin.blogfa.com

من هم همینطور ...

دیوانه سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ق.ظ http://divane.blogsky.com

فقط سلام به دوست قدیمی

واقعا خوشحال شدم زنده دیدمتون!!

پریا چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:28 ب.ظ

منم خوشحالم که بلاگای شما هنوز سر پاس....هنوز مینویسین توش...این حس های ضد و نقیضتو دوشت داشتم بسی......

پریا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:13 ق.ظ

به همین سادگی ها هم نیست....
استیصال تک جمله هات حس کردنیه!

چقدر خوبه که آدمو احساس می کنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد