چقدر بگم آدما آستانه دارن.لگد نزن. به این آستانهه لگد نزن!

پیوست:اینجوری میشه که اگه هزار نفر هم بیان دستمال کاغذی بدن دستت و بخوان به زور جلوی آبروریزی رو بگیرن، تو باز از خود طبقه چهارم دانشگاه،تا انتهای خود خوابگاه،شُرشُر اشک می ریزی و هیچی هم نمی تونه جلوی این شرشر تابلو رو بگیره!

نظرات 1 + ارسال نظر
غزل جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ

شما اسمش رو بگو تا سه سوته بگم بچه ها بریزن همچی لگدی نشونش بدن اون سرش نا پیدا!

البته خوب بعضی وقتها این شرشر خیلی لازم و حال می ده، بی خیال ملت و حرفشون جانم!

شما کتاب ها رو میل فرمودین احیانا؟

نه ممنون.آنچه نباید می شد،شد!

در حال میلیم.فقط بسکه در حال جابجا شدنیم،کتابها قاطی پاتی شده اساسی.

(غزل،کتابها رو سه جا تقسیم کردم:خوابگاه،خونه خودمون،خونه خاله اینا!!بعد هر جا که جابجا میشم،کتاب اونجا رو می خونم:دی )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد