من تحریمم.در واقع من خودم خودم را تحریم کرده ام. من مطلقا نگاهی به رسانه ملی نمی اندازم، حتی مطلقا نگاهی به رسانه ی غیر ملی هم نمی اندازم! من خودم را از روزنامه ها تحریم کرده ام، اگر از بی حوصلگی هم بمیرم، حتی خدای نکرده نیم نگاهی هم به روزنامه های داخل هواپیما یا قطار نمی اندازم. به غیر از دو یا سه تا وبلاگ که تویش اکیدا حرف سیاسی زده نمی شود، اکیدا وارد هیچ وبلاگ یا سایتی نمی شوم! وقتی ناخواسته می شنوم که دو نفر را به خاطر اغتشاش!! اعدام کرده اند، مطلقا باور نمی کنم و مرتب توی ذهنم تلقین می کنم که شایعه است. شنیدن، دیدن،خواندن این حجم از تاریکی مطلقا از توانایی های روحی من خارج است. من خودم را از کشورم به حفره ی خالی ذهنم تبعید کردم. چشمانم را بسته ام، دو تا پنبه ی گنده در گوش هایم فشرده ام، با زبان اشاره هم نمی شود به من چیزی حالی کرد. اگر بشود حالی کرد افتضاحی می شود. من دیگر نمی توانم منطقی حرف بزنم، غیر ارادی فریاد و نفرت است که می ریزد بیرون! هر جا که باشد، وسط دانشگاه، هنگام اوج گیری هواپیما، وسط مترو یا قطار، اگر ناخواسته چیزی را ببینم یا بشنوم، لب گزیدن از من بر نمی آید!! این است که مطلقا تحریمم!

نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ

گاهی عاقلانه ترین کار همینه... ظرفیت انسان ها برای تحمل حجم سیاهی و بار تراژدی متفاوت ولی در هر حال محدوده و دوز فراتر از تحمل تراژدی میتونه به جاهای ناجوری ختم بشه. مثل فروپاشی عصبی، جنون، و روال های خودتخریبی.
هیچ کدوم از اینها کمکی به تغییر اون حجم تاریکی به نور نمی کنه. وقتی دونستن حقیقت تلخ غیر از صرف آسیب چیزی برامون به ارمغان نیاره ندونستن از دید مهندسی بهتره.
بهتره وقتی این بار رو به دوش بکشیم که بدونیم جزو چیزهاییه که نمیکشتمون و قویترمون میکنه و قویتر میشیم تا بتونیم از بین ببریمش.
اینکه به حای اینکه ما اونو از بین ببریم اون مارو از بین ببره بی خاصیته و فراهم کردن زمینه ی رویدادش وقتی از ختم شدنش به صرفا نابودیی خودمون آگاهیم، حماقت.
تا وقتی این همه رو نمیکشی، چشاتو ببند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد