نظربازان

من تازگیا در راستای بزرگ شدن فهمیدم که بعضیا اون کیسه ای که می خوان با خودشون حمل کنن هم،حتما باید مارک دار باشه! 

پیوست اول: آخه آدم باید چقد بیکار باشه، چقد باید خوشحال باشه برا خودش!! آخه کی میاد نگاه کنه حالا تو چه کیسه ای دستت گرفتی، اونم تو این دوره زمونه. 

پیوست دوم: کلا به نظر من این پدیده ی "مارک گرایی"(این کلمه رو الان از خودم در آوردم،شاید یه جایگزین خیلی بهتر واسش وجود داشته باشه.) خیلی پدیده ی جوادیه! یعنی به نظرم اینکه آدم بخواد خودش و ذهنش رو محدود در حد مارک نگه داره، خیلی به روحش ظلم کرده!  

پیوست سوم: توجه کرده باشین سر همه جمله هام عبارت "به نظرم" رو آوردم... (به نظرم بقیه جمله ی قبل کاملا قابل حدسه دیگه.) 

پیوست آخر: اون عنوان هم معنی دقیقشو نمی دونم، همین جوری گذاشتمش تقریبا.

نظرات 3 + ارسال نظر
bahram جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ

ah ah ah ah ah halam bad shod che ghalebe zeshti . be nazare khodet vaghean in entekhabe khubie?
ah ah ah

به شما ربطی نداره.

بهزاد شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ

پشت برندهای معروف fashion designer چیزهای زیادی وجود داره. رقابت بر سر ارائه ی کیفیت برتر، طراحی زیباتر و حتی گاهی شهرت طراح، نوآوری، تعریف تیپ شخصیتی استفاده کنندگان برند، افراد مشهوری که از اون برند استفاده می کنند و ...
کسانی که توان مالیشو دارن بنا به علاقشون به هر کدوم از این آیتم ها ممکنه جذب یک محصول از یک برند بشن.
تابلوی نقاشی ای رو در نظر بگیر که یک نفر یه چیزی در حد متوسط کشیده، یک جوراییم هول هولکی (؟) برای اینکه چند تا دیگه از همون بکشه که بفروشه و فروخته به یه سری فروشنده و گذاشته رفته و معلوم نیست مثلا چرا فلان خطوط طرحش فلان جورن.
تقاشی دیگری رو فرد صاحب نامی کشیده، دعوت میکنه که کارشو که براش مدتها وقت گذاشته و روش فکر کرده رو ببینن مردم، خودش راجع به فکرش و حس کارش و تکنیک هاش توضیح میده و برای فروش میگذارتش.
تو صنعت طراحی چیزهای پوشیدنی اعم از کیف و کفش و لباس رو و لباس زیر و ساعت و عینک و کلاه و جواهرات و عطر ... هم همچین حالتی وجود داره. و از اونجایی که آدمها متفاوتن هر دوجور سیستم هم مشتریای خودشونو دارند.
تفاوت واقعا وجود داره، یک نفر به جای اینکه بره بگرده دنبال یک چیز که می خواد، اون چیز رو که مد نظرشه تو تبلیغات مثلا نایکی می بینه. تو سایتش یا تو کاتالوگش مشخصاتشو چک میکنه. می بینه به چه دردایی میخوره و چی بهش ارائه میده. از چه جنسی با چه سطح دوامیه و ... و بعدش میدونه که میتونه بره نمایندگیش اون جنسو بخره یا حتی بده واسش بفرستن دم خونش. ارزش گذاری به مشتری خیلی فرق میکنه و بالطبع قیمت هم.
تفاوت ساخت هم وجود داره و بعضا شرکتهای متفرقه و گم تکنولوژی ساخت ، ماشین آلات مدرن و متریالهایی که کمپانی های بزرگ fashion designer دارند رو بهشون دسترسی ندارن. مثلا خیلی بعیده بری یه کیف عادی تو مغازه پیدا کنی که از CORDURA ساخته شده باشه یا کفش و کاپشن متفرقه ای که تو ساختش از الیاف GORE-TEX استفاده کرده باشن که همزمان با ضدآب بودن تنفس هم داشته باشه. ولی تو برندهای معتبر میتونی این محصولات رو پیدا کنی با کاتالوگ و شرح اینکه واقعا چی داری میخری و به چه منظور اینطوری طراحی شده و اینکه کلا فعلا کدوم کشورهای کلا تکنولوژی ساخت همچین چیزی رو دارن.

البته قبول دارم که اونها از حقه های بازارگرمی و بزرگنمایی تاحدی استفاده میکنند ولی تفاوت وجود داره واقعا. حالا باید ببینی دوست داری تفاوت قیمت سنگینشو بپردازی یا نه. من خودم ندارم و نمیدم اغلب.

غیر از فانکشنالیتی جنبه های روانی هم برای برندهایی که تبلیغات وسیع می کنند توی جذب مشتریشون تاثیر داره که من زیاد تو اون مودش نیستم.
راجع به اینکه گفتی "آدم بخواد خودش و ذهنش رو محدود در حد مارک نگه داره"، به نظر من محدود کردن ذهن کلا یکی از جنبه های حماقته. ولی استفاده ی آگاهانه و از روی میل شخصی از برند خاص (یک نوع از مارک گرایی) رو تو اون چهارچوب نمیبینم.

بله درسته.اما فکر می کنی واقعا چند درصد از آدما، صرفا به خاطر دلایلی که لیست کردی، پول بابت مارک میدن؟! و فکر می کنی اون آدمی که کیسه نایلون دستش هم باید مارک دار باشه، چند درصد اون دلایلی که ذکر کردی مد نظرش بوده؟!!!

بهزاد یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ب.ظ

جنبه ی روانی که من تو مودش نیستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد