ترکیبی است از خلاقیت، مهارت و سرعت، به اضافه ی بی حوصلگی و پول دوستی!

پیوست: قرار بود فقط نقاشی هایش را بینیم. و خودش خفه شود و یک گوشه ای مجسمه شود! اما نشد! همیشه یک جور دیگری اتفاق می افتد.

پیوست دوم: فکر کنم دچار بیماری جنون آنی شده بودم! 

پیوست سوم: سه شب است که تا صبح دارم بکوب دو تا پایانامه را توی کله ام فرو می کنم! بعدش می ماند حدود بیست تا مقاله! که اگر روزی یک مقاله هم بخوانم، باز هم زمان کم می اورم! یعنی هر جوری که حساب کنی، محال است بتوانم تا آخر شهریور تز ارشدم را دفاع کنم. آنوقت به طور کلی برنامه های مهر به بعدم  به هم می ریزد(در واقع به هم می پاشد!!!) تازه قرار بود سر هیچ کاری بکوب ننشینم و به دنیا و تفریح و زندگی هم برسم! نچ، از اول باید بنشینم حساب کتاب کنم!انسان اگر نمره ی پایانامه ی شش واحدیش را 12 بشود، طوری می شود؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
جاوید دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:54 ب.ظ

نه هیچ اتفاقی نمی افته من قول می دم اگه دوازه هم بشی بهت مدرکت رو می دن !!!!

:)) خیلی ضایع هست. جیش می کنه به معدل 17.45 :))

ناشناس سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ

به عنوان کسی که دو تا دفاع ارشد انجام داده، می‌گم که بسیار بستگی داره به استاد راهنما. اگر طرف خفن باشه نان‌ات در روغن است، آب‌دوغ‌خیار هم اگه ارائه کنی، قبولی با نمره‌ی خوب. وگرنه تز در حد تیم ملی هم بدی، یه چیزی از توش درمیارن.
حالا کدوم‌اش هست طرف؟

چه امیدواری ای دادی به من!! نمی دونم! استاده از دانشگاه خودمون نیست!

ناشناس سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:57 ق.ظ

استاذ راهنما از دانشگاه خودت نیست!؟ جل الخالق. این مدل را ندیده بودم.
ولی نگران نباش. صد سال اول‌اش سخته بعد روتین می‌شه!!!
:دی

قربونتون برم کلا!!! پس میگین صد سال دوم به کار پایان نامه ام برسم که روتین باشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد