برای ماهی ای که از تنگ آب بیرون پریده، فقط یک راه می ماند. چند نفس عمیق بکشد...
یا خودش را بسپارد به تقدیر، شاید که گربه ی خپل تنبل، از راه برسد.
اصلا تو چکاره ی این مملکتی که برای ماهیان کوچک سیاه،گربه ی خپل تنبل می تراشی؟! :دی یعنی توی آن تخیل تو، یک جک و جانور رمانتیک تر نبود!! نه، نبود؟!؟!
یا خودش را بسپارد به تقدیر، شاید که گربه ی خپل تنبل، از راه برسد.
اصلا تو چکاره ی این مملکتی که برای ماهیان کوچک سیاه،گربه ی خپل تنبل می تراشی؟! :دی یعنی توی آن تخیل تو، یک جک و جانور رمانتیک تر نبود!! نه، نبود؟!؟!