به وسعت دنیا

آدم باید یک سطل زباله ی گنده توی زندگیش داشته باشد، یک سطل زباله واقعا خیلی خیلی گنده، که یک در محکم و کیپ هم داشته باشد. بعدش که توی زندگیت برگردی، یک عالمه خرت و پرت داری که جای اصلیشان توی همان زباله دانی است!مثلا دلخوری هایت را! چه فایده که آدم نگه شان دارد و هر بار که یادش می افتد،غصه اش را بخورد؟! دلخوری از آن دست چیزهایی است که باید اول همه انداختشان دور! یا مثلا دلتنگی هایت را! تو بگو، آخر یک آدم چقدر می تواند دلتنگی هایش را وَر ِ دلش نگه دارد؟ کل اش را باید انداخت دور،با آن آدم کودنِ احمقش را، وقتی بزغاله بیشتر حالیش هست!!! یا مثلا زر زر! زر زر اصلا از آن دست چیزهایی است که آدم باید از یک گوشش بشنود و مستقیم از آن یکی گوشش پرتابشان کند بین زباله ها! چیزی که زیاد است زر زر! محبت های نخواستنی ِ نچسبیدنی! آخ که آدم سر این محبت ها چقدر که حرص می خورد! چقدر می خواهد فرار کند ازشان. چقدر که می خواهد تمام شوند که نمی شوند لعنتی ها و عین سیریش گاه بیگاه می چسبند و عین بختک می افتند درون جانت! تجربه می گوید آدم نباید اینجور موقع ها مغزش را دگیر این ابراز عشق و محبت های ناخواسته کند، و یا اینکه همه اش سعی کند که ازشان فرار کند. باید بگذارد که باشد، چون فرار کردن ازشان خیلی انرژی می طلبد. اما راحت ترین کار همان سطل زباله ی بزرگ است، همه شان را می شود زودی انداختشان توی آن سطل و برای آنکه تصادفا هم نبینی شان، می توانی درش را محکم بگذاری و برای اطمینان بیشتر بنشینی روی درش تا از کیپ شدنش مطمئن شوی، بسکه چِندش هستند!... 

پیوست: فقط تا جایی که می توانید سطل زباله تان را بزرگ بردارید،چون یکهو دیدید که مجبور شدید کل دنیا را بچاپانید تویش! 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ق.ظ

اینم راه حل بدی نیست!
منتها بدیش اینه که همون انداختنه هم بعضی اوقات یه انرژی می خواد!
یه دفعه خودمون نریم تو آشغالی؟:دی
پست قبلی رو نتونستم دانلود کنم وسطش ارور می داد!

دوست عزیز، این ایده هایی که من گه گاه می دهم به درد عمه بزرگه ام می خورد، وگرنه برای همان رفع دلتنگی های غروب پنج شنبه، آدم باید سطل زباله اش را به قد کهکشان بگیرد!!

مشکل از گیرنده هست، نه فرستنده:دی یه توضیح کوچیک این که فایل رو اول روی سیستمت ذخیره کن، نه اینکه بخوای آن لاین بهش گوش بدی. در صورت تکرار این مشکل،(بسکه من آدم خوب و محترمی هستم:دی) اطلاع رسانی کنید، تا واستون ایمیلش کنم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ

گیرنده. :(
حیف که علامت خشم نداری!
ولی جدا اینم یه راه حله ،شاید وقتی که طاقتت طاقه،شاید مجبور شی همه چیز یه راست بره تو آشغالی!
ولی این یه جورپاک کردن صورت مسئلست!
ما ها هم که ماشالاه تو گول زدن خودمون استادیم!
چشم،نشد می گم خدمتتون : آدم خوب و محترم. :)
شاد باشی.

خشم چرا؟!!!!
تو باشی چیکار می کنی خب؟! با دلخوری؟دلتنگی؟ ابراز محبت های ناخواسته؟!

چقد لحن نوشتاری این یکی کامنته با اون یکی کامنته فرق داشت!! شک کردم کی می تونی باشی!!

titi جمعه 8 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ق.ظ

گفتی گیرنده من یه جور دیگه برداشت کردم ،حالا مطلب رو گرفتم:)
فراموش می کردم اسمم رو بنویسم عزیز!
حال کدومو بیشتر دوست داشتی؟

اولی:)

شما وبلاگ نداری؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد