رفتم دریا، گذاشتم شن و ماسه و آب دریا، بره لابلای انگشتای پام. گذاشتم آرامششون رو بریزن توی انگشتای دستم. با ماسه ها، سنگا و صدفا بازی کردم. واسه پرنده های دریایی دست تکون دادم. باد ملایم، بوی دریا، اومد وول خورد لابلای مو هام. نمِ بارون نشست روی صورتم. یه لبخند شدم. یه لبخند بزرگ...
پیوست: با جیغ و ویق و سر و صدا و زور بازو، برم گردوندند! من باز دلم دریا می خواد.
khoshhal misham man roham be invane ye dos jadid qabool konid!
آخ . دلم از این لحظه ها می خواد!
چقدر زیاددددددد.
فیروزه خیلی درنا رو دوست دارم گوش می دم هنوز..:)
تک خوری همینه جانم! دو نقطه دی
من عاشق اون "دو نقطه دی" ات هستم یعنی :دی