کوفتیها

مامان عاشق این است که من بنشینم کنارش، و او موهایم را که از سر و کولم آویزان است، ببافدشان.  تمام که شد، یک کش کوچک رنگی را ببند به سر موهایم. بعدش یک لبخند بلند بزند و بگوید "پا شو برو".  بابا هر روز من را بغل می کند و موهایم را می بوسد.گمانم یاد خواهرش می افتد. ندا هنوز که هنوز است با حیرت1 دستش را لابلای موهای فرفریم می کند، بعدش نوک دماغ فسقلی اش را نزدیک موهایم می برد و می گویید "فرفریاشو نگا کن!کوفتیا چه بوی خوبی هم می دن! چی میزنی بهشون؟! ". سمیرا عاشق حلقه های مویم هست. می آید حلقه های منظم موهایم را از لابلای موهایم می کشد بیرون و دور انگشتش حلقه می کند. بعدش به پهنای تمام صورتش لبخند می زند. آنوقت من می توانم یک لبخند به پهنای صورتم بزنم، بسکه عاشق چال لپ های سمیرا هستم، وقتی که می خندد. با انگشتم دو چال صورتش را لمس می کنم و می گویم "سمیرا، عاشقشونم". می گوید "با موهایت عوض". می گویم "کاشکی". ...

پیوست: می خواهم بگویم، یک روز می آید، یک روز که خیلی هم دور نباشد. یک صندلی می گذارم روبروی آینه ی اتاقم. می نشینم روبروی آینه. قیچی را می گذارم بیخ پوست سرم. طره طره می چینم این موهای بلند حلقه حلقه را. گمانم خیلی به ام خوش بگذرد. بعدش یک نفس عمیق می کشم.

1: بسکه موهایش صاف صاف است. من هنوز که هنوز است با حیرت دستم را لابلای موهایش می برم و می گویم: "اینا چرا اینقدر صافن آخه؟!"

نظرات 1 + ارسال نظر
جاوید پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ

ناز کردن مو ها بقیه * از کارای مورد علاقه منه . که البته کم پیش می آد همچین موهبتی نصیبم بشه !

* بقیه منظورم مذکر ها نیستن مطمئنا:‌)))

اتفاقا من هم همین طور*. که البته منم کم پیش میاد همچین موهبتی نصیبم بشه! چون کلا آدما خیلی دوست ندارن که کسی با موهاشون بازی کنه! این مدلی:دی

*: اتفاقا منم منظورم مذکرها نیست مطمئنا:))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد