ماهی های سیاه گم نمی شوند، فقط پنهان می شوند.

"ماهی بازیگوش" من، یک آدم نیست، ماهی است. یک ماهی کوچک سیاه. با باله های درخشان. ماهی سیاه بازیگوش من، میان آن همه ماهی قرمز رنگ شده گم نمی شود. ماهی سیاه کوچک بازیگوش من، وقتی که باران می آید، خاطرش می آید با من زیر چتر. مثل یک ماهی کوچک سیاه مهربان، با من می نشیند باران را تماشا می کند... 

 

پیوست: خواستم بگویم ماهی بازیگوش من، آدم نیست. واقعا یک ماهی است.یک ماهی سیاه کوچک با باله های درخشان است. تو به خودت نگیر! 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ

لابد این ماهی سیاه کلی هم لیز بوده!!

بعد چیزی به اسم احساس هم تو وجودت هست؟!!
نگی مرده ام یا زنده ها! باش؟!

خوبی تو؟!
به گمونم ...

تی تی؟!! برگشتی؟!

احساس؟! خیلی سعی دارم که به قتل برسونمش! جدی!

تی تی دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ب.ظ

مگه رفته بودم بمیرم؟!!

انگار منتظرم نبودی!!
داشتی خوب میومدی پهلوم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد